تعجب
تعجب یک حالت زودگذر روانی و فیزیولوژیکی است که حیوانات و انسانها در مواجهه با رویدادهای غیر منتظره از خود بروز میدهند. تعجب میتواند ظرفیتهای (valence) مختلفی داشته باشد؛ یعنی میتواند خنثی، خوشایند، ناخوشایند، مثبت، یا منفی باشد. بعلاوه، شدت تعجب میتواند از خیلی-متعجب (پاسخ جنگ و گریز) تا کمی-متعجب متغیر باشد.
به نظر برخی از محققین، تعجب ویژگیهای ضروری هیجانهای پایه را داراست. روانشناس آمریکایی، پاول اکمن، مطالعات میان فرهنگی تعجب را یکی از شش هیجان پایه به حساب آورد. برخی دیگر، تعجب را جزو هیجانها نمیدانند بلکه آن را یک حالت ذهنی ( Cognitive state) در نظر میگیرند.
تحقیر
تحقیر تحقیر نوع واکنش به نقض استانداردهای اجتماعی است. بعبارت دیگر، تحقیر نتیجه ارزیابی منفی دیگران و یا اعمال آنها میباشد. روانشناس آمریکایی، پاول اکمن، مطالعات میان فرهنگی تحقیر را یکی از شش هیجان پایه به حساب نیاورده و آن را ترکیبی از هیجانهای پایه، نفرت و خشم، میداند.
تنهایی
تنهایی پاسخی پیچیده و عمدتاً ناخوشایند به انزوا یا کمبود همصحبتی است. این پاسخ معمولاً شامل احساس اضطراب از کمبود ارتباط و اشتراک با دیگران است که از گذشته شروع شده و تا به آینده ادامه خواهد داشت. البته این احساس ممکن است زمانی که فرد در اطراف خود افرادی را دارد نیز وجود داشته باشد. تنهایی میتواند حاصل عوامل مختلفی چون عوامل اجتماعی، ذهنی و احساسی باشد.
تحقیقات نشان دادهاند که این احساس بین گروههایی از افراد که ازدواج کردهاند، در رابطه هستند، درون خانواده هستند یا شغل موفقی دارند بسیار شایع است. این مسئله موضوعی است که از روزگار باستان تاکنون بسیار مورد کاوش واقع شده است. تنهایی را درد اجتماعی نیز تفسیر میکنند، یک مکانیزم روانشناختی برای هشدار به افرادی که منزوی شدهاند و ترغیب آنها به جستجوی ارتباطات جدید.
تنهایی در عرفان اسلامی
یکی از منزل های عرفان که بسیار مورد تاکید است و سرمنشأ خودشناسی و در نهایت خداشناسی و درک وحدت خواهد بود، عزلت و خلوت است. از نظر عرفا خلوت برای رسیدن به اهداف الهی واجب است. نمی توان ترک مردمان و موجودات نکرد، احتیاجات مادی را به کمترین حد نرساند، خود را فارغ از دغدغه های دنیوی به نفس مشغول نداشت و ره به سوی حقیقت نبرد.ابن عربی در باب خلوت در چند اثر حرف زده که از آن دسته رساله تحفه السفره و الانوار فیما یمنح صاحب الخلوه من الاسرار را می توان نام برد.
در دستگاه معرفتی ابن عربی آن که عزلت می جوید سه نیت دارد، اول نگه داشتن خود از شر مردم. دوم مردم از شر خود که ابن عربی می گوید این مهم ترین و متعالی تر از اولی است.سومین نیت به گفته ابن عربی عزلت برای ایثار صحبت مولی است؛ این سومی راهی است برای وقوف یافتن به سر وحدانیت و عبور از خود به جهت معرفت الهی. ابن عربی عزلت را که همان دوری از مردمان و اجسام است مقدمه خلوت می داند. ابن عربی در ادامه رساله اسرارالخلوت به کراماتی که حاصل از خلوت خواهد بود، اشاره می کند و این که گزیننده خلوت که به درجه ترقی ازعالم مادی می رسد باید چه کند که همچنان حق طلب و حق جو باشد و در توانایی فرامادی خود به راه شیطانی و ناحق نرود. او می گوید عارف باید در این حالت از خدا جز خدا طلب نکند؛
خجالت
شرم یا خجالت یک عاطفه اجتماعی است که در روابط اجتماعی در بعضی افراد ظاهر میشود.
این حالت از احساس درونی خود کمتر پنداشتن در برابر فرد مقابل حاصل میشود و در برخی موارد آنقدر شدت مییابد که تمامی دیگر حالات اجتماعی فرد را مختل میسازد.
شرم عشقی
شرم عشقی (به انگلیسی: Love shyness)، یک نوع خاص از کمرویی شدید و مزمن است که مانع روابط صمیمی میباشد، این درجه از کمرویی بقدری است که باعث مهار درونی شخص در برابر ایجاد آشنایی و سکوت در برابر شرکای بالقوه میشود، که این امر بهشدت مانع از شرکت شخص در اظهار عشق و ازدواج است.
بنابرتعریف، مردمان دچار شرم عشقی نمیتوانند در موقعیتهای غیررسمی نظیر موقعیتهایی دارای پتانسیل ایجاد روابط رمانتیک و یا در برابر موقعیتهای دارای پتانسیل رابطه جنسی نقشی قاطعانه داشتهباشند. به عنوان مثال، یک مرد نرمال و دگرجنسگرای دارای شرمعشقی شروع گفتگو با زنان برایش مشکل است، چراکه از احساسات قوی اضطراب اجتماعی رنج میبرد.
دیدگاههای مختلف در رابطه با شرم عشقی
بسیاری از روانشناسان بر این باورند که عشق گریزی میتواند بدون وجود ترسهای دیگر و یا اختلالات اضطرابی، مانند ترس یا اضطراب اجتماعی نیز رخ دهد و میتوان آن را تنها در مورد مسائل مربوط به شروع ایجاد رابطهٔ صمیمی و خودمانی دانست و به دیگر روابط اجتماعی ربطی نداد.
نظریه دلبستگی
نظریه دلبستگی (به انگلیسی: Attachment theory)، نظریهای در روانشناسی است که سعی در توضیح دلایل دلبستگی انسانها به یکدیگر دارد. اصطلاح دلبستگی برای اشاره به روابط اجتماعی-عاطفی محکم و دایمی به کار میرود. کودکان تمایل دارند به برخی اشخاص به ویژه مادرشان بچسبند و در حضور انها احساس امنیت کنند. روان شناسان در ابتدا براین باور بودند که دلیل دلبستگی به مادر، منبع غذا بودن اوست و غذا یکی از نیازهای نخستین نوزادان را تشکیل میدهد. اما پرسشهایی پیش امد. برخی حیوانات به ویژه پرندگان، نیدی-فوژ یعنی لانه-گریز هستند و بچههای انها بلافاصله پس از انکه به دنیا می ایند و یا سر از تخم در میاورند، از لانه بیرون میروند و غذای خود را خودشان به دست میاورند. مثلاً جوجه اردک و جوجه مرغ، از همان بدو تولد خودشان غذا میخورند، اما با این حال باز هم به دنبال مادرشان میروند. احساس راحتی از حضور مادر نمیتواند به دلیل نقش وی در تغذیه بچهها باشد. سری ازمایشهای بسیار معروف دربارهٔ میمونها نشان داده است که در دلبستگی مادر-فرزند، نیازهای دیگری، جز نیاز به تغذیه وجود دارد.
در حالی¬که پژوهش درباره دلبستگی توسط مشاهده خانوادههایی جرقه خورد که بخاطر جنگ جهانی دوم از هم¬گسیخته شده بودند، ریشه¬های نظری آن را می¬توان در نظریه تکاملی نوین ردیابی کرد (سیمپسون،۱۹۹۹؛ فرالی، ۲۰۰۲). همانگونه که بالبی مشاهده کرد، مجاورت مادر- کودک برای بقای ژنتیکی ضروری است (بالبی، ۱۹۶۹،۱۹۸۲). نوزادان میتوانند با تولید صداهای ناراحت کننده هنگام جداشدن از مراقبشان و درخواست نیرومند برای بازگشت آنها در حفظ مجاورت نقش داشته باشند. بالبی این را یک راهبرد خوب برای تضمین زنده ماندن نوزاد کوچک و درمانده می داند. نظریه دلبستگی توضیح میدهد که تا جه اندازه ارتباط بین والدین و کودک بر رشد او موثر است.
برونگرایی و درونگرایی
برونگرایی و درونگرایی نظریست که توسط کارل یونگ در سال ۱۹۲۰ ارائه شد و در آن به مسئله گرفتن انرژی انسان از دنیای بیرونش میپرداخت. بسیاری از افراد درونگرایی را همراه به سکوت و خجالت همراه میدانند در مقابل آن انسانهای برونگرا افرادی هستند که اجتماعی و شاد هستند.این نظریه بر این اصل استوار است که درونگراها انرژی خود را درون خود دریافت میکنند(ایدهها و مفاهیم را از ذهن) و برون گراها انرژی خود را از دنیای بیرون خود و در ارتباط با دیگران.
خشم
خشم وضعیتی روانیاست که درگسترهٔ آزردگی اندک تا غضب شدید میگنجد. معلولهای فیزیکی خشم شامل، تندشدن ضربان قلب، افزایش فشار خون و میزان آدرنالین در خون است. از دید عدهای، خشم بخشی از واکنش مغز به بیمناکیاش از درد است. هنگامی که شخص خودآگاهانه تصمیم به اقدام میگیرد تا بلافاصله رفتار تهدیدکنندهٔ نیروی بیرونی دیگری را متوقف کند، خشم احساس غالب (رفتاری، ذهنی و کالبدشناختی) در وی میشود.
نمودهای خارجی خشم را در حالات چهره و بدن، واکنشهای کالبدشناختی و گاه رفتارهای تهاجمی در ملأ عام توان یافت. مثلاً جانوران و آدمیان بانگهای درشت بر میآورند، میکوشند که بزرگتر جلوه کنند، دندان مینمایند و خیره میشوند. خشمْ الگویی رفتاریاست که برای زنهاردادن به تعرضکنندگان طراحی شدهاست تا از رفتار تهدیدکنندهشان دست کشند. درگیری فیزیکی، بدون ابراز پیشاپیش خشم توسط یکی از طرفهای درگیر، خیلی به ندرت رخ میدهد. بعضی هابه این باورندکه خشم یکی ازخواص نفس بوده که دراثر عمل ویاحالت غیر پسندیده از باطن خروج کرده و حالت زنده جانانرا متغیرساخته و حتی باعکس العمل خطرناک میشود.کسانیکه خشم خودراخورده میتوانند، عمل بدی از آنها سر نمیزندکه این عمل بسیارمشکل بوده وظرف بزرگی میخواهد.
رنج
رنج یا الم یا درد در معنای فلسفی آن، احساسی بنیادین است که خصلتی ناخوشایند و تنفربرانگیز دارد و هنگامی که شخص چیزی را از دست میدهد یا در معرض از دست دادن قرار میگیرد در وی ایجاد میشود.
در روانشناسی
رنج ممکن است حتی با بدست آوردن چیزی در انسان ایجاد گردد و فقط در از دست دادن چیزها نیست که درد و رنج بوجود میآید. رنج و لذت دو احساس متقابل اند.
سودازدگی
سودازَدگی یا مالیخولیا (از یونانی: μελαγχολία به معنی: اندوه) نوعی افسردگی است که مهمترین ویژگی آن بیلذتی همراه با اختلال بارز روانی-حرکتی و بیاشتهایی و کموزنی و احساس گناه است.
در پزشکی مدرن واژهٔ مالیخولیا فقط به نشانههای ذهنی و عاطفی افسردگی اشاره دارد اما به طور تاریخی مالیخولیا (ملانخولیا) میتوانسته نشانههای جسمی نیز علاوه بر نشانههای ذهنی داشته باشد و وضعیتهای سودازدگی بیشتر بر اساس علت مشترک آنها تا صفات ویژهشان طبقهبندی میشدند.
در لغتنامه دهخدا آمده است: گونهای بیماری عصبی است که با اختلال قوای عضلانی و دماغی همراه است و معمولاً در دنبالهٔ فلج عمومی یا تحت شکنجهٔ شدید روحی و جسمی (محبوسانی را که شکنجهٔ شدید میدهند) و یا براثر بیماری صرع یا در اشخاص هیستریک و یا بطور مادرزادی پدید آید. مبتلایان به این مرض گاه از خوردن و آشامیدن خودداری مینمایند به نحوی که به حالت مرگ میرسند و گاهی خودکشی میکنند. برای معالجهٔ این بیماران استراحت کامل و مسافرت به نقاط خوش آب و هوا و جدا بودن از افراد دیگر و از حوادث لازم است. این معالجه باید با تجویز داروهای مقوی قوای دماغی همراه باشد.
همچنین مالیخولیا در کاربرد تاریخی خود اختلالات ذهنی، که امروزه ممکن است روانگسیختگی (اسکیزوفرنی) یا اختلال دوقطبی نامیده شوند، را هم دربرمیگرفتهاست.
شک
شک یا تردید وضعیتی بین اعتقاد و عدم اعتقاد است که در آن عدم قطعیت، سوء ظن یا عدم اطمینان به یک ادعا، عمل، تصمیم یا انگیزه وجود دارد. شک برخی تصورات که "واقعیت" پنداشته میشوند به پرسش میگیرد، و شاید به تاخیر یا رد عمل به علت نگرانی از اشتباه بودن آن بپردازد. برخی تعاریف به وضعیت ذهنی معلقبودن میان دو گزاره متناقض تاکید میکنند که موافقت با هر کدام از آنها دشوار است. (مقایسه با پارادوکس)
سوءظن
سوءظن یا شک به معنای «گمان بد» در مقابل «حسن ظن» به معنای «گمان نیک» میباشد. اگر به فردی که او را کاملا نمیشناسیم و یا به کاری که از درستی آن اطمینان نداریم، گمان بد داشته باشیم، میگویند به او به آن سوء ظن داریم. در اسلام تاکید بر حسن ظن شده است و سوء ظن گناه به شمار میرود: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اجْتَنِبوا کَثیرا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ.» (حجرات: 12) ای مؤمنان، از بسیاری از گمانها بپرهیزید که پاره ای از آنها گناه است.
حسن ظن
در لغت به معنای «گمان نیک» در مقابل سوء ظن به معنای «گمان بد» میباشد. در اصطلاح یعنی تا زمانی که بد یا اشتباه بودن فرد یا کاری مشخص نشده باشد، فرض را بر درستی آن گذاشتن. اگر به فردی که او را کاملا نمیشناسیم و یا به کاری که از درستی آن اطمینان نداریم، گمان نیک داشته باشیم، میگویند به او به آن حسن ظن داریم. در اسلام تاکید بر حسن ظن شده است و سوء ظن گناه به شمار میرود.
رشک
رَشک یا حسادت احساسی است که هنگام کمبود نسبت به ویژگی، دستاورد یا داشتههای برتر فردی دیگر روی میدهد و فرد حسود یا میخواهد که آن را داشته باشد و یا آنکه میخواهد دیگری آن را نداشته باشد.
رویکرد روانشناسی فلسفی و هیجانرفتار
فرض ما این است که حسادت، یک هیجان است. که البته برخی میگویند که یک هیجان صرف نیست. زیرا بنا بر باور این عده، هیجانها طیف بزرگتری از احساسات را در بر میگیرند. با این حال، هیجانها سندرمی از افکار، احساسات، انگیزشها و جنبشهای بدنی هستند که در سطح ناخودآگاه ذهن، به هم متصل میشوند، طوریکه یک اپیزود هیجانی خاص، آنطور که در ناخودآگاه وارد شده، جلوه گر و احساس نمیشود. بلکه ممکن است به چیزی متفاوت تبدیل شود. مثلاً وقتی عناصر غم با خشم در سطح ناخودآگاه با یکدیگر ترکیب میشوند، بروز آن در سطح رفتار (هیجان رفتار) به شکل حسادت خواهد بود. البته، خطوط ویژهای از سندرم هیجانی حسادت هنوز مورد بحث است. اما آنچه که از منظر روانشناسی فلسفی و هیجانرفتاری، قابل تفسیر است، حسادت شامل یک فرد حسود است (موضوع) و جزء دیگر آن کسی است که مورد حسادت واقع میشود (رقیب)- که رقیب میتواند، شخص یا گروه هم باشد. داشتنِ چیزی یا داشتن ظرفیت یا صفتی که برای رقیب به عنوان «خوب» مطرح میشود، در اینجا، ملاک تعریف خواهد بود. البته داشتن آن چیز، امکان دارد که تنها بخشی از داراییهای شخص باشد (مانند جواهرات گرانبها، یا بهترین بازیکن جهان بودن) یا چیزی باشد که به آسانی دو برابر شده است. گاهی اوقات البته، شاید حتی به منفعت، شادی یا برخی حالتها و وضعیتهای روانی که به (رقیب) نسبت داده میشود، باشد حتی اگر از نظر فیزیکی بین آن دو تفاوتی در آنچه که مورد حسادت قرار میگیرد، وجود نداشته باشد.
بسیاری از فیلسوفانی که به دنبال تعریف حسادت هستند، آن را نوعی احساس سرخوردگی میدانند که در شخصی که حسادت میورزد، قابل تشخیص است به این صورت که حسود میگوید: «من خوب نیستم». بسیاری، نه همه، بر این باورند که حسادت شامل میلی است به اینکه گفته شود: «من خوب نیستم و البته رقیب هم خوب نیست». حسادت در بسیاری از موارد علامت یا نمونهای از تمایل انسان است به مقایسه کردن رفاه یا خوشی خود نسبت به دیگری یا دیگران. با در نظر گرفتن اینکه از نظر او یا دیگران «خوب بودن»، چگونه تعریف شود. تعریف مؤثر از حسادت این است که: «حسادت، دردی است نسبت به خوشبختی دیگران» و از منظر هیجانرفتار، غم و خشمی است نسبت به اهدافی که دیگران دست یافتهاند و فرد حسود به آن دست نیافته است.
حسادت گرایشی است از روی ناراحتی و غم نسبت به خوشی دیگران، ولو اینکه از رفاه آن شخص و خوشی او نکاهد. این بیمیلی و اکراه نسبت به دیدن خوشی خود، که بسیار در سایه قرار گرفته است، نسبت به دیگران وابسته به آن است که به صورت متعارف، ما زندگی آسوده را چگونه برای خود، تعریف کرده باشیم و این بینش نه به دلیل ارزش ذاتی و درونی آن از خوشی خودمان است، بلکه به این دلیل است که با دیگران مقایسهاش می کنیم. جهت حسادت دست کم برحسب آرزوهای کسی است که با خراب کردن و درهم ریختن خوشبختی دیگران میسر میشود. حسادت شهوتی (تمایلی است شدید و عصبی) که تنفر و کینهجویی کسی را به کسی که مستحق چیزی است که به دست آورده و به آن دست یافته است، نشان می دهد.
تفاوت حسادت و دلواپسی از دست دادن:
در زبان معمولی، تمایل به این است که حسادت و دلواپسی از دست دادن (به انگلیسی: ) را با هم یکی بدانند، اما توافق فلسفی بر این است که آنها، دو هیجان جداگانهاند. هنگامی که از نظر زبانی، گفته می شود که کسی دچار دلواپسی از دست دادن است، شنیده می شود که او بر این باور است که، آن شخص دیگر خوب است و وی نگران است که نکند او را از دست بدهد. هم حسادت و هم دلواپسی از دست دادن دارای ۳ جزء هستند: یک شخص، یک رقیب و یک تعلق (یا چیزی که در تملک رقیب وجود دارد، متعلق به اوست و او به آن دست یافته است). البته، این تشابه، سطحی است و بین آنها یک تفاوت بنیادین وجود دارد. شخصی که به رقیب حسادت میورزد، بر «تعلق» یا دارایی رقیب متمرکز است، اما فردی که دچار دلواپسی از دست دادن است، بر روی «رقیب» متمرکز است و می ترسد که او را از دست بدهد یا ترس از دست دادن دارد. جایگاه مورد حسادت در رشک بردن و حسادت، درارتباط با رقیب است اما جایگاه حسادت فردی که دچار دلواپسی از دست دادن است، خود رقیب است. تفاوت دیگر، مابین فرد حسود و کسی که دچار دلواپسی از دست دادن است، آن است که: برای فرد حسود، وقتی متعلقات از رقیب او به کسی دیگر داده شود، او به آن فرد دیگر رشک میورزد و نسبت به رقیب احساسی ندارد. در واقع رقیب قابل عوض شدن است نه متعلقات او. و اگر این دارایی ها توسط کسی دیگر مورد استفاده قرار گیرد، ناراحت می شود. ولی رقیب نمی تواند او را ناراحت کند. اما کسی که دچار دلواپسی از دست دادناست، در مسیر دیگری است، زیرا مسئلۀ او خود رقیب است و نه تعلقات او. از این رو شاید بتوان گفت که رشک، حسادتی خوش خیم است و دلواپسی از دست دادن، حسادتی بدخیم و مرضی است که حتی چنین فردی، در صورتی که احساس کند که دیگر رقیب در تملک او نیست و یا به او بیتوجه است، در فکر نابود کردن او برآید. چنانکه در حسادتهای عشقی و روابط عاطفی مرضی در شکلهای «هذیان خیانت»، چنین امری بسیار به وقوع پیوسته است.
تعابیر دیگر از حسادت و رشک
همچنین ممکن است حسادت از احساس عزت نفس پایین فرد ناشی شود که باعث مقایسهٔ اجتماعی نسبت به بالا خواهد شد که تصویر شخصی فرد را تهدید میکند: فرد دیگری چیزی دارد که فرد حسود داشتن آن را مهم تصور میکند. حسادت احساسی است که بیش از همه خود شخص را آزار میدهد.
پروفسور رولف هوبلمی گوید که: "حسادت وقتی به وجود میآید که شخص احساس کند آنچه دارد، کمتر از آن چیزی است که باید داشته باشد. هیچ چیزی وجود ندارد که باعث حسادت نشود، مادی یا غیر مادی، من میتوانم به سرنوشت یک نفر یا به کسی که برنده یک جایزه شده حسودی کنم، ولی به طور کل وقتی انسان حسودی میکند که آنچه که دیگری دارد برایش ارزش داشته باشد. مثلاً من که حوصله جمعآوری تمبر را ندارم به کسی که این کار را میکند حسودی نخواهم کرد."
حسادت در هر جامعه معنی خاصی دارد. در هر جامعهای، داشتن چیز بخصوصی که در آن جامعه ارزش جلوه میکند، موجب حسادت میشود. در جامعه امروز حتی آگهیهای تلویزیون سعی میکنند با توجه به این ضعف بشری مردم را به سوی استفاده از یک کالایبخصوص یا انجام عملی تشویق کنند. جامعه سرمایه دار از حسادت مردم جهت منفعت بیشتر استفاده میکند، زیرا حسادت یک انگیزهاست و باعث جاه طلبی و افزایش انرژی میشود.
حسادت در واقع به خاطر خانه بزرگتر، اتومبیل سریع تر و زیبایی بیشتر نیست، بلکه انسان به خاطر این که شخص به علت داشتن چیزی مورد احترام واقع میشود، حسادت میورزد.
حسود هیچ وقت فکر نمیکند آن فردی که بیشتر دارد حتماً خیلی سخت تر کار کرده، او گمان میکند که هر موقعیت بهتری، چه از نظر روانی یا مالی قیمتی دارد که شخص حسود هرگز حاضر به پرداخت آن نیست.
اکثر افراد حسود فکر میکنند که حق آنان ضایع شده و آنها کمتر از دیگری به حقشان رسیدهاند. حسودانی که میپذیرند دیگری حقش بوده که بیشتر بهره ببرد، رنج بیشتری میکشند. این حسودان سعی میکنند با یک رفتار خشونت آمیز به فرد مورد حسادتشان حمله کنند. یعنی آنها با تمام قوا عملی انجام میدهند که طرف مقابل از امکانات بهتری که دارد لذت نبرده و به این وسیله هر آنچه باعث یادآوری عدم موفقیت او میشود نابود میکنند. این افراد، محبوب دیگران نیستند و معمولاً چهره واقعی خود را نشان نمیدهند و همیشه تظاهر میکنند که دیگری را تحسین میکنند، ولی در واقع بسیار رنج میکشند.
حسادت یک احساس مطلق نیست، بلکه مخلوطی است از خشونت و شکست. خشونتی که حسود احساس میکند مانع از رنج بیشتر او از شکست میشود.
اگر شخص حسود جلوی خشونتش را بگیرد بیشتر از شکست رنج میکشد. چنین شخصی متوجه میشود که اگر او تمام قدرتش را هم به کار ببرد به حق دیگری نخواهد رسید. به همین دلیل فرد دچار افسردگی شدید و فلج کنندهای میشود. زیرا از خودش سؤال نمیکند که به چه وسیلهای فرد مورد نظر به خوشبختی رسیدهاست.
در کتاب مقدس مسیحیت، حسادت تحت عنوان«گناه مرگ آور» آمده ولی در واقع واکنش طبیعی انسان جهت جلوگیری و ممانعت از افسردگی است.
حسادت هیچ دلیل بیولوژی ندارد بلکه به مرور زمان و در اثر تجربیاتی که شخص حسود در زندگی به دست میآورد، شکل میگیرد. معمولاً شخصیت حسود در اثر شناخت فردی غلط گسترش مییابد. این افراد در محیطی بزرگ شدهاند که انجام خواستههای دیگران مهم تر از خواسته و علاقه فردی خودشان بوده و آنها هیچ وقت موقعیتی نداشتند که به دنبال علائق و استعدادهای فردی خودشان بروند و بفهمند از چه کار و فعالیتی بیشتر لذت میبرند.
این انسانها احساس میکنند فقط وقتی خواستههای دیگران را کامل انجام دهند مورد قبول مردم میباشند. این افراد معمولاً بیشتر اوقات دروغ میگویند و مرتباً به دنبال این هستند کاری کنند که بدان وسیله رضایت دیگران را کسب کنند.
چگونگی خلاصی از حسادت
خوشبختی و رضایت همیشگی در هر جامعهای در مقایسه با وضعیت موجود افراد آن جامعه صورت میگیرد. زیرا بشر با همین مقایسه اجتماعی زندگی میکند و اسیر انتظارات اجتماعی خود میباشد.
هر انسانی باید سعی کند استعداد و امکانات فردی خودش را بیابد؛ زیرا شخص حسود کسی است که خیلی کم در مورد خودش میداند و در حقیقت هیچ اطلاعی از توانائیهای خودش ندارد و به همین دلیل زندگی اش را بر اساس یک شخصیت غلط برنامه ریزی کرده و خود را با گروهی مقایسه میکند که به طبقه اجتماعی دیگری تعلق دارند و با ارزشهای اخلاقی و اجتماعی متفاوتی زندگی میکنند که شخص حسود هرگز نمیتواند خودش را به آنها برساند. به همین دلیل و به احتمال زیاد، شخص تبدیل به یک حسود عصبانی یا افسرده میشود.
نکته مهم این است که شخص، حسادت را پذیرفته، به خودش دروغ نگوید و سعی کند نقطهای بین ایدهآل و واقعیت بیابد و در زندگی خود توازن بوجود آورد. در حقیقت باید پذیرفت که هیچ انسانی قدرت این را ندارد که عدالت واقعی را در جامعه به وجود آورد و کلاً حسادت در اثر تجربه بی عدالتی در جامعه ایجاد میشود. معمولاً برای حسودان این سؤال پیش میآید که بر چه اساسی گروهی بیشتر از دیگران دارند و بر اساس چه قانون اجتماعی این تقسیم انجام شده، اگر جامعهای حسادت را به عنوان یک واکنش طبیعی انسانی در مقابل بی عدالتیهای اجتماعی ببیند میتواند جوابی هم برای سؤال بالا بیابد. اما متأسفانه حسادت در جامعه واکنشی ناپسند و ناخوشایند محسوب میشود و کمتر کسی راحت در مورد آن حرف میزند.
حسادت همیشه وجود دارد حتی اگر سرمایههای موجود در جامعه را به طور مساوی بین مردم تقسیم کنند. زیرا اگر شخصی همان سرمایه مشابه را به کمک هوش و درایت خویش بیشتر کند و خوشبخت تر و راحت تر باشد مورد حسادت دیگران قرار میگیرد.
پروفسور رولف هوبل معتقد است فقط اگر خوشبختی و آزادی را در دنیا به طور مساوی تقسیم کنند دیگر حسادتی وجود نخواهد داشت، زیرا هر جا که تفاوتی وجود دارد در حقیقت ریشه حسادت کاشته شدهاست.
هوبل میگوید از آنجا که بشر همیشه سعی دارد خودش را بهتر از دیگران نشان دهد و تمام سعی و کوشش او در پی ثابت کردن این است که او غیر از دیگری است و خود را در همین تفاوت میشناسد، به هیچ وجه مایل نیست که دیگری بیشتر از او داشته باشد؛ زیرا این باعث خجالت و شرمندگی او میشود. به همین دلیل حسادت یک همراه دائمی انسان بوده و بدین وسیله انسان میتواند بین فردیت و جمعیت بالانس بهوجود آورد.
چگونه میتوان خود را از حسودان محافظت کرد
حسادت در مرحله نابود کننده آن بسیار خطرناک است و آن را نباید ساده گرفت، در هر جامعه و در هر گروه اجتماعی بهتر است انسان سعی کند افراد حسود را آرام کند و با آنها به طریقی کنار بیاید. یا حداقل سعی کند با آنها مواجه نشود. ولی متأسفانه این روش در بسیاری از موارد مانند فامیل و همکار امکانپذیر نیست. بنابراین شخص مورد حسادت باید سعی کند از آنچه که دارد مقداری به دیگری ببخشد و تا حدودی باعث آرامش نسبی و کاهش خشونت او گردد و یا با گفتن مشکلات خود، آتش درون قلب حسود را کمتر کند و یا برعکس، خود آدم حسود برای آرامش درونی بگوید: فلانی ویلا دارد و ماشین بنز ولی چه فایده! بچههای او معتاد هستند. همین افکار و واکنشها در روابط افراد ایجاد توازن میکند.
در واقع بهترین موقعیت را کسانی دارند که با زحمت و مشقت زیاد به مال و ثروت میرسند، این گروه هیچ مشکلی با افراد حسود ندارند. و در نهایت باید گفت کسانی که با کمبودهای خود کنار بیایند، میتوانند به آرامش و آسایش برسند.
هویت روایی
هویت شخصی هر فرد عبارت است از برداشتی که خود او از زندگیش دارد. این برداشت در شکل روایتی است که از گذشته فرد آغاز شده و تا چشم اندازی از آینده او ادامه مییابد. بدینترتیب، هویت روایی داستانی است پویا که هر فردی، برای معنی بخشیدن به زندگیش، در ذهن خود ایجاد میکند.
شکل گیری هویت روایی
کودکان در طی نخستین سال زندگیشان نقش بازیگر را دارند و به تدریج از طریق تقلید و توجه در مییابند که رفتار والدینشان هدفمند است. در دو سالگی، کودک علاوه بر بازیگری در نقش کارگردانی نیز عمل میکند. به مرور زمان والدین کودک را به بیان تجربیات خودش تشویق میکنند. تا پنج سالگی کودک به ویژگیهای استاندارد داستان آگاه میشود. از آن به بعد، داستانهای گفته شده توسط کودک دارای نظم علت-معلولی و نظم موضوعی هستند. کودکانی که از والدینشان داستانهای شخصی زیاد میشنوند قبل از سن پیش دبستانی به بیان روایاتهای منسجم قادر هستند. مهارت داستانگویی در دوره نوجوانی، از طریق بحث، مقایسه و تحلیل تمایلات درونی و غور در حوادث گذشته، پیوسته روندی صعودی دارد. همزمان عوامل فرهنگی در شکل گیری هویت روایی تاثیر میگذارند. توانایی پردازش روایات در قالب داستان زندگی و ایجاد هویت در حوالی بلوغ ظاهر شده، رسیدن به بزرگسالی را ممکن کرده و تا پایان امر به زندگی معنی میبخشد.
اجزا روایتهای هویتی
روایتهای هویتی اغلب بر مبنای ساختار و موضوع ارزیابی میشوند.
ساختار
نظم (coherence) از اصلیترین اجزای ساختاری روایت هاست. با افزایش سنّ کودک، چهار نوع نظم در داستانهایشان ظاهر شده و به مرور افزایش مییابد. این نظمها به قرار زیرند:
نظم زمانی: رعایت ترتیب زمانی حوادث.
نظم عللی: تاکید بر رابطه علّت-معلولی بین حوادث روایت.
نظم موضوعی: خارج نشدن از موضوع اصلی روایت و حفظ روند وقایع در حول این موضوع.
هماهنگی فرهنگی: فرمت و لحن بیان داستان با زمینه فرهنگی راوی هماهنگ میشود.
محتوی
از نقطه نظر محتوی، پژوهشگران روایتهای هویتی را در یکی از گونههای زیر قرار میدهند: رستگاری، افول، عاملیت، صمیمیت، خود اکتشافی، سرانجاممنطقی، و معنی سازی. یک گونه جدید، با نام کارایی، اخیرا در طبقهبندیها آورده میشود.
رستگاری: راوی از حالت منفی به حالت مثبت گذر میکند (A → B). چنین گذاری میتواند یکی از موارد زیر باشد: فداکاری (تحمل حالت بد A برای دریافت منفعت B)، بازیابی (بازیافت حالت مثبت بعد از گم کردن آن)، رشد (بهسازی خویشتن از نظر روانی، جسمی و شخصیتی)، یا فراگیری (آموختن مهارتها، دانشها و عقلانیت جدید).
افول: راوی از حالت مثبت به حالت منفی گذر میکند (B → A). اغلب، این گذر با انکار یا عدم توانایی در یاد آوری حالت مثبت قبلی همراه است. زیر-موضوعات معمول در افول موارد زیر را شامل میشوند: قربانی سازی، لو دادن، باخت، شکست، بیماری/آسیب جسمی، نا امیدی، یا سرخوردگی.
عاملیت: به میزان خودمختاری راوی و توانایی او در هدایت زندگیاش اطلاق میشود. عاملیت، بعضی وقتها، به چهار زیر-گونه تقسیم میشود: خود-اربابی (قهرمان ٔبر خویشتن مسلط است و برای بهبود آن تلاش میکند)، مقام/پیروزی (قهرمان به مقام بالاتری نسبت به همگنانش دست مییابد)، دستاورد/مسولیت (قهرمان دستآوردهای قابل توجه در برخی زمینهها داشته است)، و توانمندسازی (قهرمان از طریق برهم کنش با چیزی بزرگتر از خود بهتر شد).
صمیمیت: راوی برای تشکیل دادن دوستی/رابطه نزدیک، و نمایش عاطفه و وابستگی گروهی انگیزه دارد. موضوعات اصلی در صمیمیت عبارتند از: عشق/دوستی، همصحبتی، بخشش یا کمک به دیگری، یا یک حس کلی اتحاد/باهمی با همه/دیگران.
خود اکتشافی: عبارت است از میزانی که راوی در حین بازگویی به خود-اکتشافی روی میآورد.
سرانجام منطقی: نشانگر اندازه فرونشینی تنشها است و روایت را با نوعی پایان مقبول مجهز میکند.
معنی سازی: عبارت است از برداشت معنی از روایت. درجه معنی داری روایتها میتواند از بیمعنی (نقل ساده داستان) تا نغز (برداشت نکات بینشی از داستان) متغیر باشد.
کاربرد ها
مبحث هویت روایی و روشهای مطالعاتی مربوطه در زمینههای مختلفی مورد استفاده قرار گرفتهاند. در زیر چند مثال ارائه میشوند.
روان درمانی
مطالعات تجربی بر تغییر هویتی روایی در طی پروسه روان درمانی دلالت میکنند. تحقیقات نشان دادهاند که با مرور زمان تراپی بیماران در داستانهای خود نقشهای آمرانه تر از خود به نمایش میگذارند. این افزایش در نقش آمریت نشان بهبود در سلامت روانی میباشد. بدینترتیب با مطالعه داستانهای زندگی افراد میتوان اثر بخشی و روند تراپی را اندازه گرفت.
اسکیزوفرنی
روایتهای نوشته شده توسط افراد با بیماریهای روانی شدید، مانند اسکیزوفرنی، برای برآورد اثر بخشی روشهای درمانی مطالعه شدهاند. مطالعات نشان دادهاند که این نوع بیماران، در صورت بهبود، روایتهای منظم تر خلق میکنند.
زندانیان
هویت روایی برای برآورد تحول زندانیان استفاده شدهاند. زندانیان متحول شده خود منفی (آنی که جنایت کرده) را در درکی کلیتر از خودشان ادغام نمودهاند.
هویت
هویت مجموعه نگرشها، ویژگیها و روحیات که یک فرد را از دیگران متمایز میکند.
نوستالژی
نوستالژی (Nostalgia)، خاطرهانگیز یا یادمانه یا دریغ نگاشت را میتوان به طور خلاصه یک احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیتهای گذشته، تعریف کرد. معنی دیگر نوستالژی دلتنگی شدید برای زادگاهاست. واژهنامه انگلیسی آکسفورد، نوستالژی را شکلی از دلتنگی که ناشی از دوری طولانی از زادگاهاست، تعریف کردهاست.
واژهشناسی
واژه نوستالژی nostalgia از دو کلمه یونانی ساخته شدهاست: nostos که به معنی بازگشت به خانهاست و algia که معنی «درد» میدهد. اگر در کتب ادبی و علمی تاریخی جستجو کنید، نشانی از واژه نوستالژی یافت نمیشود. چرا که نوستالژی حاصل یک واژهسازی در پایان سده هفدهم میلادی است.
فرهنگستان زبان، واژه "یادمانه" (برگرفته از یادمان) برای "نوستالژی" برنهادهاست. یعنی آنچه یادمان و خاطره را بر میانگیزد.
پیشینه
نخستین بار یک پزشک سوئیسی به نام جوهانس هوفر در مقالهای که برای توصیف حالات روحی دو بیمار منتشر کرد، این واژه را ساخت و به کار برد. این مقاله دقیقاً در تاریخ ۲۲ ژوئن ۱۶۸۸ نوشته شده بود. یکی از بیماران دکتر هوفر، دانشجویی از شهر برن بود که به «بازل» آمده بود و بیمار دیگر این پزشک یک خدمتکار بود. هر دوی این افراد پس از بازگشت نزد خانوادهٔ خود کاملاً بهبود یافتند. البته در روانپزشکی امروز، اصطلاح صحیح برای اشاره به مشکل این بیماران اختلال انطباقی است.
در عین حال مواردی از بیماریها و اختلالات هم در میان نظامیان سوئیسی که در خارج کشور خدمت میکردند، مشاهده میشد، در ابتدا تصور میشد که شاید حالات روحی - بدنی این سربازان به علت یک مسئله فیزیولویک و یا ناشی از سفر به مناطق با ارتفاع کمتر باشد.
نوستالژی و فیلسوفان
گرچه نوستالژی در ابتدا یک اصطلاح پزشکی بود ولی به زودی توجه فیلسوفها را هم به خود جلب کرد. هالر در مورد آن مقالهای در دانشنامه Diberot نوشت. روسو شرح داد که چگونه یک ملودی میتواند به صورت همهگیر برانگیزاننده میل شدید بازگشت نوستالژی در میان سربازان سوئیسی شود. کانت باور داشت که نوستالژی یک بیماری ناشی از تبعید نیست، بلکه فقر مسبب آن است و دارایی و موفقیتهای اجتماعی میتواند آن را از بین ببرد.
یک قرن پس از چاپ مقاله «هوفر»، بین سالهای ۱۷۸۹ تا ۱۸۱۵، شرایط بهگونهای شد که تعداد مهاجران و سربازان دور از وطن به شدت افزایش یافت و تعداد موارد بیمارانی که در ان زمان «بیماری نوستالژی» برای آنها تشخیص داده میشد چند برابر شد. اما در این زمان پزشکان و به خصوص پزشکان ارتشی، تجربه بالینی بیشتری پیدا کرده بوند. آنها به تجربه آموخته بودند که چگونه این اختلال را تشخیص دهند و آن را روان درمانی کنند و به این وسیله یک یادآوری خوشایند خاطرات گذشته را در بیمارانشان ایجاد کنند. «بارون پرسی»، یکی از این پزشکان مینویسد: «درمان این بیماری باید روحی و نه دارویی باشد، تجربه نشان دادهاست که تجویز دارو جز بدتر کردن علایم کار دیگری نمیکند.» پس از سال ۱۸۳۰، سبک و سیاق کار پزشکان تفاوت بسیار پیدا کرده بود، آنها برای تشخیص و درمان بیماریها از آسیبشناسی و کشف میکروارگانیسمهای مسبب بیماریها بهره میبردند. اما مسلماً نه اتوپسی و نه میکروسکوپ نمیتوانست کمکی به تشخیص و درمان بیماری افرادی کند که وسواس فکری زیادی برای بازگشت به زادگاه داشتند.
تعجب یک حالت زودگذر روانی و فیزیولوژیکی است که حیوانات و انسانها در مواجهه با رویدادهای غیر منتظره از خود بروز میدهند. تعجب میتواند ظرفیتهای (valence) مختلفی داشته باشد؛ یعنی میتواند خنثی، خوشایند، ناخوشایند، مثبت، یا منفی باشد. بعلاوه، شدت تعجب میتواند از خیلی-متعجب (پاسخ جنگ و گریز) تا کمی-متعجب متغیر باشد.
به نظر برخی از محققین، تعجب ویژگیهای ضروری هیجانهای پایه را داراست. روانشناس آمریکایی، پاول اکمن، مطالعات میان فرهنگی تعجب را یکی از شش هیجان پایه به حساب آورد. برخی دیگر، تعجب را جزو هیجانها نمیدانند بلکه آن را یک حالت ذهنی ( Cognitive state) در نظر میگیرند.
تحقیر
تحقیر تحقیر نوع واکنش به نقض استانداردهای اجتماعی است. بعبارت دیگر، تحقیر نتیجه ارزیابی منفی دیگران و یا اعمال آنها میباشد. روانشناس آمریکایی، پاول اکمن، مطالعات میان فرهنگی تحقیر را یکی از شش هیجان پایه به حساب نیاورده و آن را ترکیبی از هیجانهای پایه، نفرت و خشم، میداند.
تنهایی
تنهایی پاسخی پیچیده و عمدتاً ناخوشایند به انزوا یا کمبود همصحبتی است. این پاسخ معمولاً شامل احساس اضطراب از کمبود ارتباط و اشتراک با دیگران است که از گذشته شروع شده و تا به آینده ادامه خواهد داشت. البته این احساس ممکن است زمانی که فرد در اطراف خود افرادی را دارد نیز وجود داشته باشد. تنهایی میتواند حاصل عوامل مختلفی چون عوامل اجتماعی، ذهنی و احساسی باشد.
تحقیقات نشان دادهاند که این احساس بین گروههایی از افراد که ازدواج کردهاند، در رابطه هستند، درون خانواده هستند یا شغل موفقی دارند بسیار شایع است. این مسئله موضوعی است که از روزگار باستان تاکنون بسیار مورد کاوش واقع شده است. تنهایی را درد اجتماعی نیز تفسیر میکنند، یک مکانیزم روانشناختی برای هشدار به افرادی که منزوی شدهاند و ترغیب آنها به جستجوی ارتباطات جدید.
تنهایی در عرفان اسلامی
یکی از منزل های عرفان که بسیار مورد تاکید است و سرمنشأ خودشناسی و در نهایت خداشناسی و درک وحدت خواهد بود، عزلت و خلوت است. از نظر عرفا خلوت برای رسیدن به اهداف الهی واجب است. نمی توان ترک مردمان و موجودات نکرد، احتیاجات مادی را به کمترین حد نرساند، خود را فارغ از دغدغه های دنیوی به نفس مشغول نداشت و ره به سوی حقیقت نبرد.ابن عربی در باب خلوت در چند اثر حرف زده که از آن دسته رساله تحفه السفره و الانوار فیما یمنح صاحب الخلوه من الاسرار را می توان نام برد.
در دستگاه معرفتی ابن عربی آن که عزلت می جوید سه نیت دارد، اول نگه داشتن خود از شر مردم. دوم مردم از شر خود که ابن عربی می گوید این مهم ترین و متعالی تر از اولی است.سومین نیت به گفته ابن عربی عزلت برای ایثار صحبت مولی است؛ این سومی راهی است برای وقوف یافتن به سر وحدانیت و عبور از خود به جهت معرفت الهی. ابن عربی عزلت را که همان دوری از مردمان و اجسام است مقدمه خلوت می داند. ابن عربی در ادامه رساله اسرارالخلوت به کراماتی که حاصل از خلوت خواهد بود، اشاره می کند و این که گزیننده خلوت که به درجه ترقی ازعالم مادی می رسد باید چه کند که همچنان حق طلب و حق جو باشد و در توانایی فرامادی خود به راه شیطانی و ناحق نرود. او می گوید عارف باید در این حالت از خدا جز خدا طلب نکند؛
خجالت
شرم یا خجالت یک عاطفه اجتماعی است که در روابط اجتماعی در بعضی افراد ظاهر میشود.
این حالت از احساس درونی خود کمتر پنداشتن در برابر فرد مقابل حاصل میشود و در برخی موارد آنقدر شدت مییابد که تمامی دیگر حالات اجتماعی فرد را مختل میسازد.
شرم عشقی
شرم عشقی (به انگلیسی: Love shyness)، یک نوع خاص از کمرویی شدید و مزمن است که مانع روابط صمیمی میباشد، این درجه از کمرویی بقدری است که باعث مهار درونی شخص در برابر ایجاد آشنایی و سکوت در برابر شرکای بالقوه میشود، که این امر بهشدت مانع از شرکت شخص در اظهار عشق و ازدواج است.
بنابرتعریف، مردمان دچار شرم عشقی نمیتوانند در موقعیتهای غیررسمی نظیر موقعیتهایی دارای پتانسیل ایجاد روابط رمانتیک و یا در برابر موقعیتهای دارای پتانسیل رابطه جنسی نقشی قاطعانه داشتهباشند. به عنوان مثال، یک مرد نرمال و دگرجنسگرای دارای شرمعشقی شروع گفتگو با زنان برایش مشکل است، چراکه از احساسات قوی اضطراب اجتماعی رنج میبرد.
دیدگاههای مختلف در رابطه با شرم عشقی
بسیاری از روانشناسان بر این باورند که عشق گریزی میتواند بدون وجود ترسهای دیگر و یا اختلالات اضطرابی، مانند ترس یا اضطراب اجتماعی نیز رخ دهد و میتوان آن را تنها در مورد مسائل مربوط به شروع ایجاد رابطهٔ صمیمی و خودمانی دانست و به دیگر روابط اجتماعی ربطی نداد.
نظریه دلبستگی
نظریه دلبستگی (به انگلیسی: Attachment theory)، نظریهای در روانشناسی است که سعی در توضیح دلایل دلبستگی انسانها به یکدیگر دارد. اصطلاح دلبستگی برای اشاره به روابط اجتماعی-عاطفی محکم و دایمی به کار میرود. کودکان تمایل دارند به برخی اشخاص به ویژه مادرشان بچسبند و در حضور انها احساس امنیت کنند. روان شناسان در ابتدا براین باور بودند که دلیل دلبستگی به مادر، منبع غذا بودن اوست و غذا یکی از نیازهای نخستین نوزادان را تشکیل میدهد. اما پرسشهایی پیش امد. برخی حیوانات به ویژه پرندگان، نیدی-فوژ یعنی لانه-گریز هستند و بچههای انها بلافاصله پس از انکه به دنیا می ایند و یا سر از تخم در میاورند، از لانه بیرون میروند و غذای خود را خودشان به دست میاورند. مثلاً جوجه اردک و جوجه مرغ، از همان بدو تولد خودشان غذا میخورند، اما با این حال باز هم به دنبال مادرشان میروند. احساس راحتی از حضور مادر نمیتواند به دلیل نقش وی در تغذیه بچهها باشد. سری ازمایشهای بسیار معروف دربارهٔ میمونها نشان داده است که در دلبستگی مادر-فرزند، نیازهای دیگری، جز نیاز به تغذیه وجود دارد.
در حالی¬که پژوهش درباره دلبستگی توسط مشاهده خانوادههایی جرقه خورد که بخاطر جنگ جهانی دوم از هم¬گسیخته شده بودند، ریشه¬های نظری آن را می¬توان در نظریه تکاملی نوین ردیابی کرد (سیمپسون،۱۹۹۹؛ فرالی، ۲۰۰۲). همانگونه که بالبی مشاهده کرد، مجاورت مادر- کودک برای بقای ژنتیکی ضروری است (بالبی، ۱۹۶۹،۱۹۸۲). نوزادان میتوانند با تولید صداهای ناراحت کننده هنگام جداشدن از مراقبشان و درخواست نیرومند برای بازگشت آنها در حفظ مجاورت نقش داشته باشند. بالبی این را یک راهبرد خوب برای تضمین زنده ماندن نوزاد کوچک و درمانده می داند. نظریه دلبستگی توضیح میدهد که تا جه اندازه ارتباط بین والدین و کودک بر رشد او موثر است.
برونگرایی و درونگرایی
برونگرایی و درونگرایی نظریست که توسط کارل یونگ در سال ۱۹۲۰ ارائه شد و در آن به مسئله گرفتن انرژی انسان از دنیای بیرونش میپرداخت. بسیاری از افراد درونگرایی را همراه به سکوت و خجالت همراه میدانند در مقابل آن انسانهای برونگرا افرادی هستند که اجتماعی و شاد هستند.این نظریه بر این اصل استوار است که درونگراها انرژی خود را درون خود دریافت میکنند(ایدهها و مفاهیم را از ذهن) و برون گراها انرژی خود را از دنیای بیرون خود و در ارتباط با دیگران.
خشم
خشم وضعیتی روانیاست که درگسترهٔ آزردگی اندک تا غضب شدید میگنجد. معلولهای فیزیکی خشم شامل، تندشدن ضربان قلب، افزایش فشار خون و میزان آدرنالین در خون است. از دید عدهای، خشم بخشی از واکنش مغز به بیمناکیاش از درد است. هنگامی که شخص خودآگاهانه تصمیم به اقدام میگیرد تا بلافاصله رفتار تهدیدکنندهٔ نیروی بیرونی دیگری را متوقف کند، خشم احساس غالب (رفتاری، ذهنی و کالبدشناختی) در وی میشود.
نمودهای خارجی خشم را در حالات چهره و بدن، واکنشهای کالبدشناختی و گاه رفتارهای تهاجمی در ملأ عام توان یافت. مثلاً جانوران و آدمیان بانگهای درشت بر میآورند، میکوشند که بزرگتر جلوه کنند، دندان مینمایند و خیره میشوند. خشمْ الگویی رفتاریاست که برای زنهاردادن به تعرضکنندگان طراحی شدهاست تا از رفتار تهدیدکنندهشان دست کشند. درگیری فیزیکی، بدون ابراز پیشاپیش خشم توسط یکی از طرفهای درگیر، خیلی به ندرت رخ میدهد. بعضی هابه این باورندکه خشم یکی ازخواص نفس بوده که دراثر عمل ویاحالت غیر پسندیده از باطن خروج کرده و حالت زنده جانانرا متغیرساخته و حتی باعکس العمل خطرناک میشود.کسانیکه خشم خودراخورده میتوانند، عمل بدی از آنها سر نمیزندکه این عمل بسیارمشکل بوده وظرف بزرگی میخواهد.
رنج
رنج یا الم یا درد در معنای فلسفی آن، احساسی بنیادین است که خصلتی ناخوشایند و تنفربرانگیز دارد و هنگامی که شخص چیزی را از دست میدهد یا در معرض از دست دادن قرار میگیرد در وی ایجاد میشود.
در روانشناسی
رنج ممکن است حتی با بدست آوردن چیزی در انسان ایجاد گردد و فقط در از دست دادن چیزها نیست که درد و رنج بوجود میآید. رنج و لذت دو احساس متقابل اند.
سودازدگی
سودازَدگی یا مالیخولیا (از یونانی: μελαγχολία به معنی: اندوه) نوعی افسردگی است که مهمترین ویژگی آن بیلذتی همراه با اختلال بارز روانی-حرکتی و بیاشتهایی و کموزنی و احساس گناه است.
در پزشکی مدرن واژهٔ مالیخولیا فقط به نشانههای ذهنی و عاطفی افسردگی اشاره دارد اما به طور تاریخی مالیخولیا (ملانخولیا) میتوانسته نشانههای جسمی نیز علاوه بر نشانههای ذهنی داشته باشد و وضعیتهای سودازدگی بیشتر بر اساس علت مشترک آنها تا صفات ویژهشان طبقهبندی میشدند.
در لغتنامه دهخدا آمده است: گونهای بیماری عصبی است که با اختلال قوای عضلانی و دماغی همراه است و معمولاً در دنبالهٔ فلج عمومی یا تحت شکنجهٔ شدید روحی و جسمی (محبوسانی را که شکنجهٔ شدید میدهند) و یا براثر بیماری صرع یا در اشخاص هیستریک و یا بطور مادرزادی پدید آید. مبتلایان به این مرض گاه از خوردن و آشامیدن خودداری مینمایند به نحوی که به حالت مرگ میرسند و گاهی خودکشی میکنند. برای معالجهٔ این بیماران استراحت کامل و مسافرت به نقاط خوش آب و هوا و جدا بودن از افراد دیگر و از حوادث لازم است. این معالجه باید با تجویز داروهای مقوی قوای دماغی همراه باشد.
همچنین مالیخولیا در کاربرد تاریخی خود اختلالات ذهنی، که امروزه ممکن است روانگسیختگی (اسکیزوفرنی) یا اختلال دوقطبی نامیده شوند، را هم دربرمیگرفتهاست.
شک
شک یا تردید وضعیتی بین اعتقاد و عدم اعتقاد است که در آن عدم قطعیت، سوء ظن یا عدم اطمینان به یک ادعا، عمل، تصمیم یا انگیزه وجود دارد. شک برخی تصورات که "واقعیت" پنداشته میشوند به پرسش میگیرد، و شاید به تاخیر یا رد عمل به علت نگرانی از اشتباه بودن آن بپردازد. برخی تعاریف به وضعیت ذهنی معلقبودن میان دو گزاره متناقض تاکید میکنند که موافقت با هر کدام از آنها دشوار است. (مقایسه با پارادوکس)
سوءظن
سوءظن یا شک به معنای «گمان بد» در مقابل «حسن ظن» به معنای «گمان نیک» میباشد. اگر به فردی که او را کاملا نمیشناسیم و یا به کاری که از درستی آن اطمینان نداریم، گمان بد داشته باشیم، میگویند به او به آن سوء ظن داریم. در اسلام تاکید بر حسن ظن شده است و سوء ظن گناه به شمار میرود: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اجْتَنِبوا کَثیرا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ.» (حجرات: 12) ای مؤمنان، از بسیاری از گمانها بپرهیزید که پاره ای از آنها گناه است.
حسن ظن
در لغت به معنای «گمان نیک» در مقابل سوء ظن به معنای «گمان بد» میباشد. در اصطلاح یعنی تا زمانی که بد یا اشتباه بودن فرد یا کاری مشخص نشده باشد، فرض را بر درستی آن گذاشتن. اگر به فردی که او را کاملا نمیشناسیم و یا به کاری که از درستی آن اطمینان نداریم، گمان نیک داشته باشیم، میگویند به او به آن حسن ظن داریم. در اسلام تاکید بر حسن ظن شده است و سوء ظن گناه به شمار میرود.
رشک
رَشک یا حسادت احساسی است که هنگام کمبود نسبت به ویژگی، دستاورد یا داشتههای برتر فردی دیگر روی میدهد و فرد حسود یا میخواهد که آن را داشته باشد و یا آنکه میخواهد دیگری آن را نداشته باشد.
رویکرد روانشناسی فلسفی و هیجانرفتار
فرض ما این است که حسادت، یک هیجان است. که البته برخی میگویند که یک هیجان صرف نیست. زیرا بنا بر باور این عده، هیجانها طیف بزرگتری از احساسات را در بر میگیرند. با این حال، هیجانها سندرمی از افکار، احساسات، انگیزشها و جنبشهای بدنی هستند که در سطح ناخودآگاه ذهن، به هم متصل میشوند، طوریکه یک اپیزود هیجانی خاص، آنطور که در ناخودآگاه وارد شده، جلوه گر و احساس نمیشود. بلکه ممکن است به چیزی متفاوت تبدیل شود. مثلاً وقتی عناصر غم با خشم در سطح ناخودآگاه با یکدیگر ترکیب میشوند، بروز آن در سطح رفتار (هیجان رفتار) به شکل حسادت خواهد بود. البته، خطوط ویژهای از سندرم هیجانی حسادت هنوز مورد بحث است. اما آنچه که از منظر روانشناسی فلسفی و هیجانرفتاری، قابل تفسیر است، حسادت شامل یک فرد حسود است (موضوع) و جزء دیگر آن کسی است که مورد حسادت واقع میشود (رقیب)- که رقیب میتواند، شخص یا گروه هم باشد. داشتنِ چیزی یا داشتن ظرفیت یا صفتی که برای رقیب به عنوان «خوب» مطرح میشود، در اینجا، ملاک تعریف خواهد بود. البته داشتن آن چیز، امکان دارد که تنها بخشی از داراییهای شخص باشد (مانند جواهرات گرانبها، یا بهترین بازیکن جهان بودن) یا چیزی باشد که به آسانی دو برابر شده است. گاهی اوقات البته، شاید حتی به منفعت، شادی یا برخی حالتها و وضعیتهای روانی که به (رقیب) نسبت داده میشود، باشد حتی اگر از نظر فیزیکی بین آن دو تفاوتی در آنچه که مورد حسادت قرار میگیرد، وجود نداشته باشد.
بسیاری از فیلسوفانی که به دنبال تعریف حسادت هستند، آن را نوعی احساس سرخوردگی میدانند که در شخصی که حسادت میورزد، قابل تشخیص است به این صورت که حسود میگوید: «من خوب نیستم». بسیاری، نه همه، بر این باورند که حسادت شامل میلی است به اینکه گفته شود: «من خوب نیستم و البته رقیب هم خوب نیست». حسادت در بسیاری از موارد علامت یا نمونهای از تمایل انسان است به مقایسه کردن رفاه یا خوشی خود نسبت به دیگری یا دیگران. با در نظر گرفتن اینکه از نظر او یا دیگران «خوب بودن»، چگونه تعریف شود. تعریف مؤثر از حسادت این است که: «حسادت، دردی است نسبت به خوشبختی دیگران» و از منظر هیجانرفتار، غم و خشمی است نسبت به اهدافی که دیگران دست یافتهاند و فرد حسود به آن دست نیافته است.
حسادت گرایشی است از روی ناراحتی و غم نسبت به خوشی دیگران، ولو اینکه از رفاه آن شخص و خوشی او نکاهد. این بیمیلی و اکراه نسبت به دیدن خوشی خود، که بسیار در سایه قرار گرفته است، نسبت به دیگران وابسته به آن است که به صورت متعارف، ما زندگی آسوده را چگونه برای خود، تعریف کرده باشیم و این بینش نه به دلیل ارزش ذاتی و درونی آن از خوشی خودمان است، بلکه به این دلیل است که با دیگران مقایسهاش می کنیم. جهت حسادت دست کم برحسب آرزوهای کسی است که با خراب کردن و درهم ریختن خوشبختی دیگران میسر میشود. حسادت شهوتی (تمایلی است شدید و عصبی) که تنفر و کینهجویی کسی را به کسی که مستحق چیزی است که به دست آورده و به آن دست یافته است، نشان می دهد.
تفاوت حسادت و دلواپسی از دست دادن:
در زبان معمولی، تمایل به این است که حسادت و دلواپسی از دست دادن (به انگلیسی: ) را با هم یکی بدانند، اما توافق فلسفی بر این است که آنها، دو هیجان جداگانهاند. هنگامی که از نظر زبانی، گفته می شود که کسی دچار دلواپسی از دست دادن است، شنیده می شود که او بر این باور است که، آن شخص دیگر خوب است و وی نگران است که نکند او را از دست بدهد. هم حسادت و هم دلواپسی از دست دادن دارای ۳ جزء هستند: یک شخص، یک رقیب و یک تعلق (یا چیزی که در تملک رقیب وجود دارد، متعلق به اوست و او به آن دست یافته است). البته، این تشابه، سطحی است و بین آنها یک تفاوت بنیادین وجود دارد. شخصی که به رقیب حسادت میورزد، بر «تعلق» یا دارایی رقیب متمرکز است، اما فردی که دچار دلواپسی از دست دادن است، بر روی «رقیب» متمرکز است و می ترسد که او را از دست بدهد یا ترس از دست دادن دارد. جایگاه مورد حسادت در رشک بردن و حسادت، درارتباط با رقیب است اما جایگاه حسادت فردی که دچار دلواپسی از دست دادن است، خود رقیب است. تفاوت دیگر، مابین فرد حسود و کسی که دچار دلواپسی از دست دادن است، آن است که: برای فرد حسود، وقتی متعلقات از رقیب او به کسی دیگر داده شود، او به آن فرد دیگر رشک میورزد و نسبت به رقیب احساسی ندارد. در واقع رقیب قابل عوض شدن است نه متعلقات او. و اگر این دارایی ها توسط کسی دیگر مورد استفاده قرار گیرد، ناراحت می شود. ولی رقیب نمی تواند او را ناراحت کند. اما کسی که دچار دلواپسی از دست دادناست، در مسیر دیگری است، زیرا مسئلۀ او خود رقیب است و نه تعلقات او. از این رو شاید بتوان گفت که رشک، حسادتی خوش خیم است و دلواپسی از دست دادن، حسادتی بدخیم و مرضی است که حتی چنین فردی، در صورتی که احساس کند که دیگر رقیب در تملک او نیست و یا به او بیتوجه است، در فکر نابود کردن او برآید. چنانکه در حسادتهای عشقی و روابط عاطفی مرضی در شکلهای «هذیان خیانت»، چنین امری بسیار به وقوع پیوسته است.
تعابیر دیگر از حسادت و رشک
همچنین ممکن است حسادت از احساس عزت نفس پایین فرد ناشی شود که باعث مقایسهٔ اجتماعی نسبت به بالا خواهد شد که تصویر شخصی فرد را تهدید میکند: فرد دیگری چیزی دارد که فرد حسود داشتن آن را مهم تصور میکند. حسادت احساسی است که بیش از همه خود شخص را آزار میدهد.
پروفسور رولف هوبلمی گوید که: "حسادت وقتی به وجود میآید که شخص احساس کند آنچه دارد، کمتر از آن چیزی است که باید داشته باشد. هیچ چیزی وجود ندارد که باعث حسادت نشود، مادی یا غیر مادی، من میتوانم به سرنوشت یک نفر یا به کسی که برنده یک جایزه شده حسودی کنم، ولی به طور کل وقتی انسان حسودی میکند که آنچه که دیگری دارد برایش ارزش داشته باشد. مثلاً من که حوصله جمعآوری تمبر را ندارم به کسی که این کار را میکند حسودی نخواهم کرد."
حسادت در هر جامعه معنی خاصی دارد. در هر جامعهای، داشتن چیز بخصوصی که در آن جامعه ارزش جلوه میکند، موجب حسادت میشود. در جامعه امروز حتی آگهیهای تلویزیون سعی میکنند با توجه به این ضعف بشری مردم را به سوی استفاده از یک کالایبخصوص یا انجام عملی تشویق کنند. جامعه سرمایه دار از حسادت مردم جهت منفعت بیشتر استفاده میکند، زیرا حسادت یک انگیزهاست و باعث جاه طلبی و افزایش انرژی میشود.
حسادت در واقع به خاطر خانه بزرگتر، اتومبیل سریع تر و زیبایی بیشتر نیست، بلکه انسان به خاطر این که شخص به علت داشتن چیزی مورد احترام واقع میشود، حسادت میورزد.
حسود هیچ وقت فکر نمیکند آن فردی که بیشتر دارد حتماً خیلی سخت تر کار کرده، او گمان میکند که هر موقعیت بهتری، چه از نظر روانی یا مالی قیمتی دارد که شخص حسود هرگز حاضر به پرداخت آن نیست.
اکثر افراد حسود فکر میکنند که حق آنان ضایع شده و آنها کمتر از دیگری به حقشان رسیدهاند. حسودانی که میپذیرند دیگری حقش بوده که بیشتر بهره ببرد، رنج بیشتری میکشند. این حسودان سعی میکنند با یک رفتار خشونت آمیز به فرد مورد حسادتشان حمله کنند. یعنی آنها با تمام قوا عملی انجام میدهند که طرف مقابل از امکانات بهتری که دارد لذت نبرده و به این وسیله هر آنچه باعث یادآوری عدم موفقیت او میشود نابود میکنند. این افراد، محبوب دیگران نیستند و معمولاً چهره واقعی خود را نشان نمیدهند و همیشه تظاهر میکنند که دیگری را تحسین میکنند، ولی در واقع بسیار رنج میکشند.
حسادت یک احساس مطلق نیست، بلکه مخلوطی است از خشونت و شکست. خشونتی که حسود احساس میکند مانع از رنج بیشتر او از شکست میشود.
اگر شخص حسود جلوی خشونتش را بگیرد بیشتر از شکست رنج میکشد. چنین شخصی متوجه میشود که اگر او تمام قدرتش را هم به کار ببرد به حق دیگری نخواهد رسید. به همین دلیل فرد دچار افسردگی شدید و فلج کنندهای میشود. زیرا از خودش سؤال نمیکند که به چه وسیلهای فرد مورد نظر به خوشبختی رسیدهاست.
در کتاب مقدس مسیحیت، حسادت تحت عنوان«گناه مرگ آور» آمده ولی در واقع واکنش طبیعی انسان جهت جلوگیری و ممانعت از افسردگی است.
حسادت هیچ دلیل بیولوژی ندارد بلکه به مرور زمان و در اثر تجربیاتی که شخص حسود در زندگی به دست میآورد، شکل میگیرد. معمولاً شخصیت حسود در اثر شناخت فردی غلط گسترش مییابد. این افراد در محیطی بزرگ شدهاند که انجام خواستههای دیگران مهم تر از خواسته و علاقه فردی خودشان بوده و آنها هیچ وقت موقعیتی نداشتند که به دنبال علائق و استعدادهای فردی خودشان بروند و بفهمند از چه کار و فعالیتی بیشتر لذت میبرند.
این انسانها احساس میکنند فقط وقتی خواستههای دیگران را کامل انجام دهند مورد قبول مردم میباشند. این افراد معمولاً بیشتر اوقات دروغ میگویند و مرتباً به دنبال این هستند کاری کنند که بدان وسیله رضایت دیگران را کسب کنند.
چگونگی خلاصی از حسادت
خوشبختی و رضایت همیشگی در هر جامعهای در مقایسه با وضعیت موجود افراد آن جامعه صورت میگیرد. زیرا بشر با همین مقایسه اجتماعی زندگی میکند و اسیر انتظارات اجتماعی خود میباشد.
هر انسانی باید سعی کند استعداد و امکانات فردی خودش را بیابد؛ زیرا شخص حسود کسی است که خیلی کم در مورد خودش میداند و در حقیقت هیچ اطلاعی از توانائیهای خودش ندارد و به همین دلیل زندگی اش را بر اساس یک شخصیت غلط برنامه ریزی کرده و خود را با گروهی مقایسه میکند که به طبقه اجتماعی دیگری تعلق دارند و با ارزشهای اخلاقی و اجتماعی متفاوتی زندگی میکنند که شخص حسود هرگز نمیتواند خودش را به آنها برساند. به همین دلیل و به احتمال زیاد، شخص تبدیل به یک حسود عصبانی یا افسرده میشود.
نکته مهم این است که شخص، حسادت را پذیرفته، به خودش دروغ نگوید و سعی کند نقطهای بین ایدهآل و واقعیت بیابد و در زندگی خود توازن بوجود آورد. در حقیقت باید پذیرفت که هیچ انسانی قدرت این را ندارد که عدالت واقعی را در جامعه به وجود آورد و کلاً حسادت در اثر تجربه بی عدالتی در جامعه ایجاد میشود. معمولاً برای حسودان این سؤال پیش میآید که بر چه اساسی گروهی بیشتر از دیگران دارند و بر اساس چه قانون اجتماعی این تقسیم انجام شده، اگر جامعهای حسادت را به عنوان یک واکنش طبیعی انسانی در مقابل بی عدالتیهای اجتماعی ببیند میتواند جوابی هم برای سؤال بالا بیابد. اما متأسفانه حسادت در جامعه واکنشی ناپسند و ناخوشایند محسوب میشود و کمتر کسی راحت در مورد آن حرف میزند.
حسادت همیشه وجود دارد حتی اگر سرمایههای موجود در جامعه را به طور مساوی بین مردم تقسیم کنند. زیرا اگر شخصی همان سرمایه مشابه را به کمک هوش و درایت خویش بیشتر کند و خوشبخت تر و راحت تر باشد مورد حسادت دیگران قرار میگیرد.
پروفسور رولف هوبل معتقد است فقط اگر خوشبختی و آزادی را در دنیا به طور مساوی تقسیم کنند دیگر حسادتی وجود نخواهد داشت، زیرا هر جا که تفاوتی وجود دارد در حقیقت ریشه حسادت کاشته شدهاست.
هوبل میگوید از آنجا که بشر همیشه سعی دارد خودش را بهتر از دیگران نشان دهد و تمام سعی و کوشش او در پی ثابت کردن این است که او غیر از دیگری است و خود را در همین تفاوت میشناسد، به هیچ وجه مایل نیست که دیگری بیشتر از او داشته باشد؛ زیرا این باعث خجالت و شرمندگی او میشود. به همین دلیل حسادت یک همراه دائمی انسان بوده و بدین وسیله انسان میتواند بین فردیت و جمعیت بالانس بهوجود آورد.
چگونه میتوان خود را از حسودان محافظت کرد
حسادت در مرحله نابود کننده آن بسیار خطرناک است و آن را نباید ساده گرفت، در هر جامعه و در هر گروه اجتماعی بهتر است انسان سعی کند افراد حسود را آرام کند و با آنها به طریقی کنار بیاید. یا حداقل سعی کند با آنها مواجه نشود. ولی متأسفانه این روش در بسیاری از موارد مانند فامیل و همکار امکانپذیر نیست. بنابراین شخص مورد حسادت باید سعی کند از آنچه که دارد مقداری به دیگری ببخشد و تا حدودی باعث آرامش نسبی و کاهش خشونت او گردد و یا با گفتن مشکلات خود، آتش درون قلب حسود را کمتر کند و یا برعکس، خود آدم حسود برای آرامش درونی بگوید: فلانی ویلا دارد و ماشین بنز ولی چه فایده! بچههای او معتاد هستند. همین افکار و واکنشها در روابط افراد ایجاد توازن میکند.
در واقع بهترین موقعیت را کسانی دارند که با زحمت و مشقت زیاد به مال و ثروت میرسند، این گروه هیچ مشکلی با افراد حسود ندارند. و در نهایت باید گفت کسانی که با کمبودهای خود کنار بیایند، میتوانند به آرامش و آسایش برسند.
هویت روایی
هویت شخصی هر فرد عبارت است از برداشتی که خود او از زندگیش دارد. این برداشت در شکل روایتی است که از گذشته فرد آغاز شده و تا چشم اندازی از آینده او ادامه مییابد. بدینترتیب، هویت روایی داستانی است پویا که هر فردی، برای معنی بخشیدن به زندگیش، در ذهن خود ایجاد میکند.
شکل گیری هویت روایی
کودکان در طی نخستین سال زندگیشان نقش بازیگر را دارند و به تدریج از طریق تقلید و توجه در مییابند که رفتار والدینشان هدفمند است. در دو سالگی، کودک علاوه بر بازیگری در نقش کارگردانی نیز عمل میکند. به مرور زمان والدین کودک را به بیان تجربیات خودش تشویق میکنند. تا پنج سالگی کودک به ویژگیهای استاندارد داستان آگاه میشود. از آن به بعد، داستانهای گفته شده توسط کودک دارای نظم علت-معلولی و نظم موضوعی هستند. کودکانی که از والدینشان داستانهای شخصی زیاد میشنوند قبل از سن پیش دبستانی به بیان روایاتهای منسجم قادر هستند. مهارت داستانگویی در دوره نوجوانی، از طریق بحث، مقایسه و تحلیل تمایلات درونی و غور در حوادث گذشته، پیوسته روندی صعودی دارد. همزمان عوامل فرهنگی در شکل گیری هویت روایی تاثیر میگذارند. توانایی پردازش روایات در قالب داستان زندگی و ایجاد هویت در حوالی بلوغ ظاهر شده، رسیدن به بزرگسالی را ممکن کرده و تا پایان امر به زندگی معنی میبخشد.
اجزا روایتهای هویتی
روایتهای هویتی اغلب بر مبنای ساختار و موضوع ارزیابی میشوند.
ساختار
نظم (coherence) از اصلیترین اجزای ساختاری روایت هاست. با افزایش سنّ کودک، چهار نوع نظم در داستانهایشان ظاهر شده و به مرور افزایش مییابد. این نظمها به قرار زیرند:
نظم زمانی: رعایت ترتیب زمانی حوادث.
نظم عللی: تاکید بر رابطه علّت-معلولی بین حوادث روایت.
نظم موضوعی: خارج نشدن از موضوع اصلی روایت و حفظ روند وقایع در حول این موضوع.
هماهنگی فرهنگی: فرمت و لحن بیان داستان با زمینه فرهنگی راوی هماهنگ میشود.
محتوی
از نقطه نظر محتوی، پژوهشگران روایتهای هویتی را در یکی از گونههای زیر قرار میدهند: رستگاری، افول، عاملیت، صمیمیت، خود اکتشافی، سرانجاممنطقی، و معنی سازی. یک گونه جدید، با نام کارایی، اخیرا در طبقهبندیها آورده میشود.
رستگاری: راوی از حالت منفی به حالت مثبت گذر میکند (A → B). چنین گذاری میتواند یکی از موارد زیر باشد: فداکاری (تحمل حالت بد A برای دریافت منفعت B)، بازیابی (بازیافت حالت مثبت بعد از گم کردن آن)، رشد (بهسازی خویشتن از نظر روانی، جسمی و شخصیتی)، یا فراگیری (آموختن مهارتها، دانشها و عقلانیت جدید).
افول: راوی از حالت مثبت به حالت منفی گذر میکند (B → A). اغلب، این گذر با انکار یا عدم توانایی در یاد آوری حالت مثبت قبلی همراه است. زیر-موضوعات معمول در افول موارد زیر را شامل میشوند: قربانی سازی، لو دادن، باخت، شکست، بیماری/آسیب جسمی، نا امیدی، یا سرخوردگی.
عاملیت: به میزان خودمختاری راوی و توانایی او در هدایت زندگیاش اطلاق میشود. عاملیت، بعضی وقتها، به چهار زیر-گونه تقسیم میشود: خود-اربابی (قهرمان ٔبر خویشتن مسلط است و برای بهبود آن تلاش میکند)، مقام/پیروزی (قهرمان به مقام بالاتری نسبت به همگنانش دست مییابد)، دستاورد/مسولیت (قهرمان دستآوردهای قابل توجه در برخی زمینهها داشته است)، و توانمندسازی (قهرمان از طریق برهم کنش با چیزی بزرگتر از خود بهتر شد).
صمیمیت: راوی برای تشکیل دادن دوستی/رابطه نزدیک، و نمایش عاطفه و وابستگی گروهی انگیزه دارد. موضوعات اصلی در صمیمیت عبارتند از: عشق/دوستی، همصحبتی، بخشش یا کمک به دیگری، یا یک حس کلی اتحاد/باهمی با همه/دیگران.
خود اکتشافی: عبارت است از میزانی که راوی در حین بازگویی به خود-اکتشافی روی میآورد.
سرانجام منطقی: نشانگر اندازه فرونشینی تنشها است و روایت را با نوعی پایان مقبول مجهز میکند.
معنی سازی: عبارت است از برداشت معنی از روایت. درجه معنی داری روایتها میتواند از بیمعنی (نقل ساده داستان) تا نغز (برداشت نکات بینشی از داستان) متغیر باشد.
کاربرد ها
مبحث هویت روایی و روشهای مطالعاتی مربوطه در زمینههای مختلفی مورد استفاده قرار گرفتهاند. در زیر چند مثال ارائه میشوند.
روان درمانی
مطالعات تجربی بر تغییر هویتی روایی در طی پروسه روان درمانی دلالت میکنند. تحقیقات نشان دادهاند که با مرور زمان تراپی بیماران در داستانهای خود نقشهای آمرانه تر از خود به نمایش میگذارند. این افزایش در نقش آمریت نشان بهبود در سلامت روانی میباشد. بدینترتیب با مطالعه داستانهای زندگی افراد میتوان اثر بخشی و روند تراپی را اندازه گرفت.
اسکیزوفرنی
روایتهای نوشته شده توسط افراد با بیماریهای روانی شدید، مانند اسکیزوفرنی، برای برآورد اثر بخشی روشهای درمانی مطالعه شدهاند. مطالعات نشان دادهاند که این نوع بیماران، در صورت بهبود، روایتهای منظم تر خلق میکنند.
زندانیان
هویت روایی برای برآورد تحول زندانیان استفاده شدهاند. زندانیان متحول شده خود منفی (آنی که جنایت کرده) را در درکی کلیتر از خودشان ادغام نمودهاند.
هویت
هویت مجموعه نگرشها، ویژگیها و روحیات که یک فرد را از دیگران متمایز میکند.
نوستالژی
نوستالژی (Nostalgia)، خاطرهانگیز یا یادمانه یا دریغ نگاشت را میتوان به طور خلاصه یک احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیتهای گذشته، تعریف کرد. معنی دیگر نوستالژی دلتنگی شدید برای زادگاهاست. واژهنامه انگلیسی آکسفورد، نوستالژی را شکلی از دلتنگی که ناشی از دوری طولانی از زادگاهاست، تعریف کردهاست.
واژهشناسی
واژه نوستالژی nostalgia از دو کلمه یونانی ساخته شدهاست: nostos که به معنی بازگشت به خانهاست و algia که معنی «درد» میدهد. اگر در کتب ادبی و علمی تاریخی جستجو کنید، نشانی از واژه نوستالژی یافت نمیشود. چرا که نوستالژی حاصل یک واژهسازی در پایان سده هفدهم میلادی است.
فرهنگستان زبان، واژه "یادمانه" (برگرفته از یادمان) برای "نوستالژی" برنهادهاست. یعنی آنچه یادمان و خاطره را بر میانگیزد.
پیشینه
نخستین بار یک پزشک سوئیسی به نام جوهانس هوفر در مقالهای که برای توصیف حالات روحی دو بیمار منتشر کرد، این واژه را ساخت و به کار برد. این مقاله دقیقاً در تاریخ ۲۲ ژوئن ۱۶۸۸ نوشته شده بود. یکی از بیماران دکتر هوفر، دانشجویی از شهر برن بود که به «بازل» آمده بود و بیمار دیگر این پزشک یک خدمتکار بود. هر دوی این افراد پس از بازگشت نزد خانوادهٔ خود کاملاً بهبود یافتند. البته در روانپزشکی امروز، اصطلاح صحیح برای اشاره به مشکل این بیماران اختلال انطباقی است.
در عین حال مواردی از بیماریها و اختلالات هم در میان نظامیان سوئیسی که در خارج کشور خدمت میکردند، مشاهده میشد، در ابتدا تصور میشد که شاید حالات روحی - بدنی این سربازان به علت یک مسئله فیزیولویک و یا ناشی از سفر به مناطق با ارتفاع کمتر باشد.
نوستالژی و فیلسوفان
گرچه نوستالژی در ابتدا یک اصطلاح پزشکی بود ولی به زودی توجه فیلسوفها را هم به خود جلب کرد. هالر در مورد آن مقالهای در دانشنامه Diberot نوشت. روسو شرح داد که چگونه یک ملودی میتواند به صورت همهگیر برانگیزاننده میل شدید بازگشت نوستالژی در میان سربازان سوئیسی شود. کانت باور داشت که نوستالژی یک بیماری ناشی از تبعید نیست، بلکه فقر مسبب آن است و دارایی و موفقیتهای اجتماعی میتواند آن را از بین ببرد.
یک قرن پس از چاپ مقاله «هوفر»، بین سالهای ۱۷۸۹ تا ۱۸۱۵، شرایط بهگونهای شد که تعداد مهاجران و سربازان دور از وطن به شدت افزایش یافت و تعداد موارد بیمارانی که در ان زمان «بیماری نوستالژی» برای آنها تشخیص داده میشد چند برابر شد. اما در این زمان پزشکان و به خصوص پزشکان ارتشی، تجربه بالینی بیشتری پیدا کرده بوند. آنها به تجربه آموخته بودند که چگونه این اختلال را تشخیص دهند و آن را روان درمانی کنند و به این وسیله یک یادآوری خوشایند خاطرات گذشته را در بیمارانشان ایجاد کنند. «بارون پرسی»، یکی از این پزشکان مینویسد: «درمان این بیماری باید روحی و نه دارویی باشد، تجربه نشان دادهاست که تجویز دارو جز بدتر کردن علایم کار دیگری نمیکند.» پس از سال ۱۸۳۰، سبک و سیاق کار پزشکان تفاوت بسیار پیدا کرده بود، آنها برای تشخیص و درمان بیماریها از آسیبشناسی و کشف میکروارگانیسمهای مسبب بیماریها بهره میبردند. اما مسلماً نه اتوپسی و نه میکروسکوپ نمیتوانست کمکی به تشخیص و درمان بیماری افرادی کند که وسواس فکری زیادی برای بازگشت به زادگاه داشتند.
5:36 am
باشگاه فوتبال تراکتورسازی تبریز
باشگاه فوتبال تراکتورسازی تبریز، که بیشتر با نام تراکتورسازی یا به صورت مخفف تراکتور و در بین طرفداران ترک خود به عنوان تیراختور شناخته میشود، یکی از پرهوادارترین باشگاههای فوتبال در ایران و آسیاست. این باشگاه فوتبال علاوه بر ایران در کشورهایی همچون جمهوری آذربایجان و ترکیه نیز هوادارانی دارد. این تیم در سال ۱۳۴۹ شمسی با حمایت کارخانه تراکتورسازی در شهر تبریز بنیانگذاری شد و هم اکنون تحت مسئولیت سپاه عاشورا است. سپاه عاشورا نقش مهمی در حل مسائل مالی باشگاه تراکتورسازی دارد و این تیم از امکانات ورزشی این ارگان استفاده میکند. همچنین ۳۰٪ سهام باشگاه متعلق به «مؤسسه مالی و اعتباری کوثر» میباشد. علاوه بر این «مؤسسه مهر ایرانیان» وابسته به سپاه پاسداران و شرکت سایپا از دیگر سهامداران و متولیان این باشگاه محسوب میشوند. به همین دلیل تیم تراکتورسازی در رده تیمهای نظامی لیگ قرار گرفته و قادر به گرفتن بازیکن سرباز شده است. و بازیکنان مشمولی که بخواهند خدمت سربازی خود را در ارگان سپاه بگذراند می توانند به این باشگاه نقل مکان کنند.
تراکتورسازی تبریز تا فصل ۸۱-۱۳۸۰ در سطح اول فوتبال ایران بازی میکرد؛ اما در پایان آن فصل به دسته پایینتر سقوط کرد و پس از ۸ سال تلاش ناموفق برای صعود، سرانجام در سال ۱۳۸۸ دوباره به لیگ برتر فوتبال ایران راه یافت.
این تیم پس از صعود به لیگ برتر، روند رو به رشدی داشته و در پایان فصلهای ۸۹-۱۳۸۸، ۹۰-۱۳۸۹، ۹۱-۱۳۹۰ و ۹۲-۱۳۹۱ به ترتیب در جایگاه ۷اُم، ۵اُم، ۲وم و ۲وم ایستاد. تراکتورسازان تبریز موفق شدند با نائب قهرمانی در یازدهمین دوره رقابتهای لیگ برتر فوتبال ایران در سال ۱۳۹۱، جواز حضور در مسابقات لیگ قهرمانان آسیا را برای نخستین بار کسب کنند.
طبق آخرین ردهبندی برترین تیمهای باشگاهی جهان در ۲۰۱۳ میلادی که توسط پایگاه «فوتبال دیتابیس» صورت گرفته، تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز با کسب ۱۴۸۰٫۹۵ امتیاز در رده ۳اُم ایران ، ۱۹ اُم آسیا و ۳۰۵ اُم جهان قرار دارد. این ردهبندی توسط فدراسیون بینالمللی تاریخ و آمار فوتبالاعلام شده است .
باشگاه تراکتورسازی تبریز، علاوه بر فوتبال، در رشتههای ورزشی فوتسال، سپک تاکرا و بسکتبال با ویلچر نیز فعالیت میکند.
تاریخچه
پیش از انقلاب
تراکتورسازی در سال ۱۳۵۴ به جام تخت جمشید صعود کرد. آنان در جام تخت جمشید ۱۳۵۴ شرکت کردند و در میان ۱۶ تیم، در جایگاه شانزدهم ایستاده، به دستهٔ پایینتر سقوط کردند. پس از یک سال دوری از سطح اول لیگ فوتبال ایران، آنان در جام تخت جمشید ۱۳۵۶ شرکت کرده و جایگاه پنجم را کسب کردند. در این دوران، سرمربی تراکتورسازی حسین فکری بود و بازیکنانی چون پرویز مظلومی، عباس کارگر و ابراهیم کیانطهماسبی در این تیم بازی میکردند. تراکتورسازی در جام تخت جمشید ۱۳۵۷ هم حاضر بود و تا پیش از تعطیلی مسابقات به دلیل وقوع انقلاب ۱۳۵۷، در جایگاه نهم جدول بودند. این باشگاه در جام حذفی ۱۳۵۶ -که اولین دوره جام حذفی بود- نیز به فینال راه یافت؛ اما در بازی پایانی، نتیجه را به ملوان بندرانزلی باخته و نایبقهرمان شد. در این سالها ماشینسازی نیز به عنوان تیمی از شهر تبریز و قدرتی موازی با تراکتورسازی در فوتبال ایران حاضر بود.
دهه ۱۳۶۰
در دهه ۱۳۶۰ به دلیل وقوع جنگ ایران و عراق، لیگ فوتبال ایران تعطیل بود و تنها جامهای استانی برگزار میشد و تراکتورسازی در لیگ فوتبال تبریز بازی میکرد. در سال ۱۳۶۵، منتخب تبریز متشکل از بازیکنان تراکتورسازی و ماشینسازی به فینال لیگ استانی قدس راه یافت، ولی از تیم استان اصفهان شکست خورد و دوم شد. در این دهه بازیکنانی مانند احد شیخ لاری، حسین قویفکر، غلامرضا باغآبادی و امیر داداشضیایی بازیکنان برجسته تراکتورسازی بودند که در تیم ملی فوتبال ایران نیز بازی کردند. در سالیان پایانی این دهه، واسیلی گوجا مربی اهل رومانی به تراکتورسازی آمد.
دهه ۱۳۷۰ و آغاز دهه ۱۳۸۰
واسیلی گوجا، تیمهای پایه تراکتورسازی را زیر نظر گرفت و به کارهای بنیانی پرداخت. تراکتورسازی متحول شد و دوران موفقی را گذراند. آنان در لیگ آزادگان ۱۳۷۱ در گروه یک بالاتر از استقلال و کشاورز اول شدند، اما در پلیآف با باخت به پاس تهران، به مقام سوم رسیدند. در این تیم که بهترین نتیجه تاریخ تراکتورسازی در لیگ را به دستآورد؛ احد شیخ لاری بعنوان کاپیتان تیم،کریم باقری، سیروس دینمحمدی وحسین خطیبی حضور داشتند. اسماعیل حلالی و علی باغمیشه نیز از آن تیم به تیم ملی فوتبال ایران راه یافتند. تراکتورسازی در سال ۱۳۷۳ با باخت به بهمن در جام حذفی، برای بار دوم در این جام دوم شد. با رفتن بازیکنان کلیدی از تیم، دوران افت باشگاه آغاز شد. محمدحسین ضیایی، جای گوجا را گرفت و بازیکن–مربی تیم شد. باشگاه در لیگ آزادگان ۱۳۷۹، آخر میشود ولی با این وجود سال بعد به حکم فدراسیون فوتبال ایران در لیگ حرفهای تازهتاسیس شرکت میکند. آنان در لیگ برتر فوتبال ایران ۸۰-۸۱ با مربیگری رضا وطنخواه و محمود یاوری باز هم در لیگ آخر شدند و این بار به دسته پایینتر سقوط کردند.
دوران دسته اول: ۱۳۸۱-۱۳۸۸
تراکتورسازی هفت فصل را در لیگ دسته اول فوتبال ایران سپری کرد، و نتوانست به جام خلیج فارس صعود کند. تراکتورسازی در این هفت سال تنها یک بار پلیآف رسید، و با باخت به شیرینفراز کرمانشاه فرصت صعود را از دست داد. در این سالیان ارنست میدندروپ ، فرشاد پیوس، احد شیخ لاری از مربیان باشگاه بودند. سرانجام تراکتورسازی در فصل ۸۸-۸۷ و با مربی گری فراز کمالوند به لیگ برتر صعود کرد.
هواداران
تراکتورسازی پرتماشاگرترین تیم لیگ برتر در فصلهای ۸۸-۱۳۸۷ و ۹۰-۱۳۸۹ و ۹۱-۱۳۹۰ است. به گفتهٔ مدیر باشگاه تراکتورسازی این تیم در سال ۱۳۸۹ حدود ۴۸۲ هزار هوادار رسمی داشته که چندین برابر هوادران ثبتشدهٔ رئال مادرید، یکی از باشگاههای پرطرفدار دنیا، است. این باشگاه پیشتر تعداد تماشاگر ثابتی در ورزشگاه و هوادارانی در داخل تبریز داشت؛ اما اکنون هواداری از این تیم به سراسر آذربایجان و برخی شهرهای دیگر ایران رسوخ کردهاست به گونهای که در چندین بازی در چارچوب لیگ برتر استادیومهای استانهای البرز، قزوین، قم و گیلان نیز در برخی بازیها پذیرای هواداران پرتعداد تراکتورسازی بودهاند، مشخصا هواداران تراکتوری پس از راهیابی به لیگ برتر در سال ۸۸ حضور پرشماری در استادیوم آزادی تهران و در برابر سرخابیهای این شهر داشتهاند.
«پرشورها» لقبی است که پس از انتخاب هواداران تراکتورسازی به عنوان «پرشورترین هواداران ایران» در برنامه نود به آنها داده شد و اینک در بیشتر شهرها و محافل ورزشی کشور با این لقب خوانده میشوند. برخی، شیوهٔ تشویق هواداران این باشگاه را با هواداران فوتبال در شرق آسیا مقایسه میکنند.
تونی، سرمربی پرتغالی پیشین این تیم که سابقه بازی و مربیگری در بنفیکا را دارد، در مورد هواداران این باشگاه گفتهاست: «در ۳۴ سال بازی و مربیگری در تیمهای مختلف چنین استقبالی را از یک تیم ندیده بودم. تماشاگران تبریزی در هر بازی و یا سر تمرین طوری در ورزشگاه حضور مییابند که انگار آن روز را برای تیم جشن گرفتهاند. من در بنفیکا هم چنین هواداران پرشوری ندیده بودم.»
«لوئیس میا»، سرمربی اسپانیایی تیم الجزیره امارات نیز که سابقه بازی در باشگاههای رئال مادرید و بارسلونا را دارد، در نشست خبری پس از بازی رفت با تراکتورسازی در لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۱۳، در مورد هواداران تراکتورسازی چنین گفتهاست: «شگفتزده شدم. چنین انتظاری نداشتم. هواداران یار دوازدهم تراکتورسازی بودند. در اسپانیا هم تماشاگران زیادی میآیند؛ اما اینقدر سر و صدا نمیکنند و هیجان ندارند. به خاطر تماشاگران با تعصب به تیم تراکتورسازی تبریک میگویم.»
مسئولان باشگاه تراکتورسازی، شماره پیراهن ۱۲ را به هواداران تراکتورسازی واگذار کردهاند.
تراکتورسازی و مسائل قومیتی
با اینکه تراکتورسازی تنها یک باشگاه ورزشی است، اما امروزه برای هوادران این تیم در ایران جذابیتی فراتر از این دارد و به پدیدهای اجتماعی و ناسیونالیستی بدل شدهاست؛ درصد بالایی از طرفداران، چندان به بازی فوتبال و نتایجاش کار ندارند و به دنبال یک تجمع بیخطر هستند تا وجود خود را ابراز کنند، بگونهای که برخی از هواداران تراکتورسازی رابطه خود و آذربایجان را با باشگاه فوتبال بارسلونا و کاتالونیا مقایسه میکنند؛ عدهای این مقایسه را منتسب به گروهای تجزیه طلب و پان ترک میداند. حمیدرضا صدر در این باره میگوید: «اتفاق خوبی که شاهد آن هستیم، شور و هیجانی است که طرفداران تیم تراکتور سازی تبریز نسبت به تیم شهر خودشان نشان میدهند. این وسط فقط فوتبال نیست که این میزان از علاقه را برانگیختهاست. مسائل قومی و زبانی باعث به وجود آمدن نوعی دوستی بین هواداران و باشگاه تراکتورسازی شده که به زعم من رخداد خوشایندی برای فوتبال ایران است.»
علاوه بر این، بازیهای این تیم به طور ضمنی صحنه استفاده برخی از گروههای قوم گرا و پانترک شده است.این حرکات عمدتاً شامل سردادن شعارها و بردن پارچه نوشتههایی قوم گرایانه بوده و در مواقعی هم مضامینی در حمایت از کشورهای ترکیه و جمهوری آذربایجان داشته است، این رویکردها در مواردی از طرف محافل ورزشی، سیاسی و بخشی از خود مردم آذربایجان مورد انتقاد قرار گرفته اند، این موضوع نمودهای سیاسی هم داشته و در میان مسئولان سیاسی حکومت ایران حساسیت ایجاد کردهاست. حتی شماری از هواداران تراکتورسازی در مقاطعی، شعار «خلیج عربی» سر دادهاند. واکنشهای حکومت به اینگونه مسائل در میان هواداران تراکتورسازی، به دستگیری،درگیری میان ماموران امنیتی و شعاردهندگان، جمع برخی پارچهنوشتهها از ورشگاه و برخی پوسترهای تراکتورسازی از چاپخانهها انجامیدهاست.
زنان هوادار تراکتورسازی
در دیدار دو تیم تراکتورسازی و پرسپولیس، از دور برگشت رقابتهای لیگ نهم، تعدادی از بانوان تبریزی، با حضور در استادیوم، خواهان ورود به ورزشگاه جهت تماشای بازی شدند. این هواداران، با مشاهده جلوگیری نیروهای امنیتی از ورود آنها به ورزشگاه، با رفتن به تپههای مشرف به زمین چمن، به تماشای بازی پرداختند.
تراکتورسازی و دریاچه ارومیه
هواداران این تیم همچنین در طی چند بازی شعارهایی درباره خشک شدن دریاچه ارومیه سر داده و عدهای از آنان با پرچمهای این تیم در ساحل دریاچه حاضر شدهاند.
نمادها و شعارها
تراکتورسازی در بین هوادارانش به «تراختور یا تیراختور» معروف است.«گرگهای سرخ» از دیگر القاب این باشگاه است.«داغلاری سؤکر تیراختور» (به فارسی: با معنی تحت الفظی تراکتور کوهها را می شکافد) یکی از محبوبترین شعارهای دهه ۷۰ در میان هوادارن تراکتورسازی بود.در دوره جدید حضور تیم، شعارهایی مانند «یاشاسین آذربایجان» (به فارسی: زندهباد آذربایجان) و «آذربایجان دیاریمیز، تیراختور افتخاریمیز» (به فارسی: آذربایجان سرزمین ما، تراکتورافتخار ما) استفاده میشوند. هواداران این تیم گاهی در زمان گل خوردن شعار «عيبی يوخ، عيبی يوخ» (به فارسی: عیب نداره) سر میدهند.
ورزشگاه خانگی
تراکتورسازی، تا پیش از سال ۱۳۸۷، بیشتر بازیهای خانگی خود را در ورزشگاه قدیمی تختی تبریز (معروف به باغشمال) برگزار میکرد. ورزشگاه باغشمال با گنجایش ۲۵،۰۰۰ نفر تا پیش از بهرهبرداری از ورزشگاه یادگار امام تبریز، به عنوان ورزشگاه اصلی فوتبال تبریز به حساب میآمد.
باشگاه تراکتورسازی، دارای یک ورزشگاه اختصاصی ۱۰،۰۰۰ نفری به نام ورزشگاه شهید باکری، واقع در کنار کارخانجات تراکتورسازی است. از جمله امکانات این ورزشگاه میتوان به استخر، سونا، سالن بدنسازی، سالن سرپوشیده و چند زمین چمن اشاره کرد.
باشگاه تراکتورسازی، پیش از صعود به لیگ برتر، بازیهای خانگی خود را در لیگ آزادگان ۸۸-۸۷ در این استادیوم برگزار میکرد؛ اما پس از صعود به لیگ برتر، بازیهای خانگی خود را در ورزشگاه یادگار امام تبریز انجام میدهد.
هم اکنون باشگاه تراکتورسازی، بازیهای خانگی رسمی خود را در ورزشگاه یادگار امام تبریز انجام میدهد. این استادیوم، دومین ورزشگاه بزرگ ایران بوده و دقیقا ۶۶٬۸۳۳ صندلی در آن نصب شده است.این ورزشگاه یکی از ۱۴ مکان ورزشی دهکده المپیک تبریز بهشمار میرود.
بلیط فروشی
در تاریخ ورزش ایران، برای نخستین بار طرح استفاده از بلیط الکترونیکی برای تسهیل در خرید بلیط برای هواداران تراکتورسازی، به اجرا درآمد. [۵۸] با این وجود مشکلاتی در اجرای این طرح وجود داشتهاست. [۵۹] تراکتورسازی اولین باشگاه در سطح ایران است که توانسته بلیط فروشی را طبق استاندارد کنفدراسیون فوتبال آسیا بدست بگیرد، گفتنی است بلیط فروشی سایر باشگاهها از طریق هیأت فوتبال استانها انجام میگیرد.
پخش زنده
بازیهای رسمی این باشگاه در لیگ برتر، جام حذفی و لیگ قهرمانان آسیا از شبکه استانی سهند، به طور زنده پخش میشود.امکان مشاهده اینترنتی بازیهای این تیم از طریق وبگاه شبکه سهند نیز وجود دارد. برخی از بازیهای حساس تراکتورسازی از شبکههای دیجیتال ورزش و شما نیز پخش زنده میشوند. افزون بر این بازیهای مهم تراکتورسازی با باشگاههای استقلال، پرسپولیس و سپاهان به صورت زنده از شبکه سراسری سوم سیما، شبکه جهانی جام جم و شبکه جهانی سحر نیز پخش میگردد.
سرود رسمی
تاکنون آهنگها و مارشهای زیادی مربوط به این تیم ساخته و خوانده شدهاست. اما این باشگاه با همکاری صدا و سیمای آذربایجان شرقی در روز ۲۱ خرداد ماه ۱۳۹۱ و طی جشنی که به مناسبت آسیایی شدن تراکتور برگزار شده بود از سرود رسمی این باشگاه که توسط اسفندیار قره باغی اجرا شد، رونمایی کرد.
هماوردان
بازیهای تراکتورسازی در برابر تیمهای پرسپولیس و استقلال تهران پس از صعود مجدد به لیگ برتر در سال ۸۸ پرییننده و حساس بوده اند؛ هواداران تراکتوری حضوری پرشمار در استادیوم آزادی تهران و در برابر سرخابیها و در مواردی بیش از هواداران تیم تهرانی داشتهاند. حاصل کار این تیم در فصول نهم تا یازدهم لیگ برتر و در برابر استقلال، کسب سه تساوی و دو برد و یک باخت بودهاست که دو برد متوالی در لیگهای دهم و یازدهم در استادیوم آزادی به دست آمدهاند. در چارچوب یک بازی از هفته هجدهم لیگ دهم، تراکتورسازی موفق شد با گل کرار جاسم، پرسپولیس را پس از ۱۷ سال شکست دهد. خداداد افشاریان داور میدان، این رقابت را سخت ترین بازی عمرش دانست. کرار، ستاره آن فصل تراکتورسازی در این بازی به دلیل نواخنن سیلی به گوش محسن خانبان کمک داور بازی اخراج شد. اولین برد تراکتور در برابر پرسپولیس و در استادیوم آزادی، در هفته پانزدهم لیگ یازدهم به دست آمدهاست. تراکتورسازی با احتساب بازی برگشت لیگ دهم در هفته هجدهم، پنج برد متوالی شامل یک برد چهار بر یک در هفته سی و دوم در لیگ یازدهم برابر پرسپولیس به دست آورده است.
قهرمانی
لیگ برتر
اولین حضور تراکتورسازی در رقابت های لیگ برتر ایران در سال ۱۳۵۴ بود که بدترین نتیجه را کسب کرد و تیم آخر این رقابتها شد. پس از آن تراکتورسازی در اغلب رقابت های لیگ برتر ایران حضور داشت و جزء یکی از تیم هایی است که در لیگ برتر بیشتر حضور دارد. تراکتورسازی از زمان تاسیس خود تلاش های فراوانی برای کسب جام های قهرمانی کردو این تیم بعد از ۲۳ در لیگ برتر سال ۱۳۷۲ بعد از رقابت تنگاتگ نتوانست نتیجه مطلوب را بدست آورد و به مقام سومی رضایت داد. و بعد آن سال تراکتورسازی چندان در لیگ برتر موفق نبود. بعد از ۴۲ سال از تاسیس این تیم تراکتورسازی برای کسب اولین قهرمانی در لیگ برتر تلاش های فراوانی کرد که با سرمربی گری امیر قلعه نوعی به خاطر بعضی از مشکلات نتوانست قهرمان لیگ برتر ۱۳۹۱ شود و به نائب قهرمانی رضایت داد.سال بعد تراکتورسازی با سرمربی گری تونی اولیویرا باز هم به خاطر بعضی از مشکلات نتوانست به جام قهرمانی در سال ۱۳۹۲ برسد و به نائب قهرمانی رضایت داد.
جام حذفی
تراکتورسازی در اولین دوره جام حذفی تراکتورسازی به فینال رسید، با این وجود ۴ بر ۱ مغلوب ملوان شد. بعد از ۱۸ سال و در سال ۱۳۷۳ تراکتورسازی توانست دوباره به فینال جام حذفی برسد. این تیم مقابل بهمن کرج قرار گرفت، فینال این رقابت به شکل رفت و برگشت انجام شد. در بازی رفت تراکتورسازی ۱ بر صفر بهمن رادر تبریز شکست داد ولی در بازی برگشت با نتیجه ۲ بر صفر مغلوب بهمن شد و از جام باز ماند. در بازی برگشت شبهاتی در مورد اشتباهت عجیب داوری، از جمله مردود اعلام شدن یک گل سالم تراکتورسازی وجود داشتند. سرانجام تراکتورسازی پس از گذشت ۱۹ سال از آخرین حضور خود در فینال جام حذفی در مقابل مس کرمان قرار گرفت و با نتیجه ۱ بر صفر با گل سعید دقیقی به برتری رسید و اولین قهرمانی مهم خود را رقم زد.
باشگاه فوتبال تراکتورسازی تبریز، که بیشتر با نام تراکتورسازی یا به صورت مخفف تراکتور و در بین طرفداران ترک خود به عنوان تیراختور شناخته میشود، یکی از پرهوادارترین باشگاههای فوتبال در ایران و آسیاست. این باشگاه فوتبال علاوه بر ایران در کشورهایی همچون جمهوری آذربایجان و ترکیه نیز هوادارانی دارد. این تیم در سال ۱۳۴۹ شمسی با حمایت کارخانه تراکتورسازی در شهر تبریز بنیانگذاری شد و هم اکنون تحت مسئولیت سپاه عاشورا است. سپاه عاشورا نقش مهمی در حل مسائل مالی باشگاه تراکتورسازی دارد و این تیم از امکانات ورزشی این ارگان استفاده میکند. همچنین ۳۰٪ سهام باشگاه متعلق به «مؤسسه مالی و اعتباری کوثر» میباشد. علاوه بر این «مؤسسه مهر ایرانیان» وابسته به سپاه پاسداران و شرکت سایپا از دیگر سهامداران و متولیان این باشگاه محسوب میشوند. به همین دلیل تیم تراکتورسازی در رده تیمهای نظامی لیگ قرار گرفته و قادر به گرفتن بازیکن سرباز شده است. و بازیکنان مشمولی که بخواهند خدمت سربازی خود را در ارگان سپاه بگذراند می توانند به این باشگاه نقل مکان کنند.
تراکتورسازی تبریز تا فصل ۸۱-۱۳۸۰ در سطح اول فوتبال ایران بازی میکرد؛ اما در پایان آن فصل به دسته پایینتر سقوط کرد و پس از ۸ سال تلاش ناموفق برای صعود، سرانجام در سال ۱۳۸۸ دوباره به لیگ برتر فوتبال ایران راه یافت.
این تیم پس از صعود به لیگ برتر، روند رو به رشدی داشته و در پایان فصلهای ۸۹-۱۳۸۸، ۹۰-۱۳۸۹، ۹۱-۱۳۹۰ و ۹۲-۱۳۹۱ به ترتیب در جایگاه ۷اُم، ۵اُم، ۲وم و ۲وم ایستاد. تراکتورسازان تبریز موفق شدند با نائب قهرمانی در یازدهمین دوره رقابتهای لیگ برتر فوتبال ایران در سال ۱۳۹۱، جواز حضور در مسابقات لیگ قهرمانان آسیا را برای نخستین بار کسب کنند.
طبق آخرین ردهبندی برترین تیمهای باشگاهی جهان در ۲۰۱۳ میلادی که توسط پایگاه «فوتبال دیتابیس» صورت گرفته، تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز با کسب ۱۴۸۰٫۹۵ امتیاز در رده ۳اُم ایران ، ۱۹ اُم آسیا و ۳۰۵ اُم جهان قرار دارد. این ردهبندی توسط فدراسیون بینالمللی تاریخ و آمار فوتبالاعلام شده است .
باشگاه تراکتورسازی تبریز، علاوه بر فوتبال، در رشتههای ورزشی فوتسال، سپک تاکرا و بسکتبال با ویلچر نیز فعالیت میکند.
تاریخچه
پیش از انقلاب
تراکتورسازی در سال ۱۳۵۴ به جام تخت جمشید صعود کرد. آنان در جام تخت جمشید ۱۳۵۴ شرکت کردند و در میان ۱۶ تیم، در جایگاه شانزدهم ایستاده، به دستهٔ پایینتر سقوط کردند. پس از یک سال دوری از سطح اول لیگ فوتبال ایران، آنان در جام تخت جمشید ۱۳۵۶ شرکت کرده و جایگاه پنجم را کسب کردند. در این دوران، سرمربی تراکتورسازی حسین فکری بود و بازیکنانی چون پرویز مظلومی، عباس کارگر و ابراهیم کیانطهماسبی در این تیم بازی میکردند. تراکتورسازی در جام تخت جمشید ۱۳۵۷ هم حاضر بود و تا پیش از تعطیلی مسابقات به دلیل وقوع انقلاب ۱۳۵۷، در جایگاه نهم جدول بودند. این باشگاه در جام حذفی ۱۳۵۶ -که اولین دوره جام حذفی بود- نیز به فینال راه یافت؛ اما در بازی پایانی، نتیجه را به ملوان بندرانزلی باخته و نایبقهرمان شد. در این سالها ماشینسازی نیز به عنوان تیمی از شهر تبریز و قدرتی موازی با تراکتورسازی در فوتبال ایران حاضر بود.
دهه ۱۳۶۰
در دهه ۱۳۶۰ به دلیل وقوع جنگ ایران و عراق، لیگ فوتبال ایران تعطیل بود و تنها جامهای استانی برگزار میشد و تراکتورسازی در لیگ فوتبال تبریز بازی میکرد. در سال ۱۳۶۵، منتخب تبریز متشکل از بازیکنان تراکتورسازی و ماشینسازی به فینال لیگ استانی قدس راه یافت، ولی از تیم استان اصفهان شکست خورد و دوم شد. در این دهه بازیکنانی مانند احد شیخ لاری، حسین قویفکر، غلامرضا باغآبادی و امیر داداشضیایی بازیکنان برجسته تراکتورسازی بودند که در تیم ملی فوتبال ایران نیز بازی کردند. در سالیان پایانی این دهه، واسیلی گوجا مربی اهل رومانی به تراکتورسازی آمد.
دهه ۱۳۷۰ و آغاز دهه ۱۳۸۰
واسیلی گوجا، تیمهای پایه تراکتورسازی را زیر نظر گرفت و به کارهای بنیانی پرداخت. تراکتورسازی متحول شد و دوران موفقی را گذراند. آنان در لیگ آزادگان ۱۳۷۱ در گروه یک بالاتر از استقلال و کشاورز اول شدند، اما در پلیآف با باخت به پاس تهران، به مقام سوم رسیدند. در این تیم که بهترین نتیجه تاریخ تراکتورسازی در لیگ را به دستآورد؛ احد شیخ لاری بعنوان کاپیتان تیم،کریم باقری، سیروس دینمحمدی وحسین خطیبی حضور داشتند. اسماعیل حلالی و علی باغمیشه نیز از آن تیم به تیم ملی فوتبال ایران راه یافتند. تراکتورسازی در سال ۱۳۷۳ با باخت به بهمن در جام حذفی، برای بار دوم در این جام دوم شد. با رفتن بازیکنان کلیدی از تیم، دوران افت باشگاه آغاز شد. محمدحسین ضیایی، جای گوجا را گرفت و بازیکن–مربی تیم شد. باشگاه در لیگ آزادگان ۱۳۷۹، آخر میشود ولی با این وجود سال بعد به حکم فدراسیون فوتبال ایران در لیگ حرفهای تازهتاسیس شرکت میکند. آنان در لیگ برتر فوتبال ایران ۸۰-۸۱ با مربیگری رضا وطنخواه و محمود یاوری باز هم در لیگ آخر شدند و این بار به دسته پایینتر سقوط کردند.
دوران دسته اول: ۱۳۸۱-۱۳۸۸
تراکتورسازی هفت فصل را در لیگ دسته اول فوتبال ایران سپری کرد، و نتوانست به جام خلیج فارس صعود کند. تراکتورسازی در این هفت سال تنها یک بار پلیآف رسید، و با باخت به شیرینفراز کرمانشاه فرصت صعود را از دست داد. در این سالیان ارنست میدندروپ ، فرشاد پیوس، احد شیخ لاری از مربیان باشگاه بودند. سرانجام تراکتورسازی در فصل ۸۸-۸۷ و با مربی گری فراز کمالوند به لیگ برتر صعود کرد.
هواداران
تراکتورسازی پرتماشاگرترین تیم لیگ برتر در فصلهای ۸۸-۱۳۸۷ و ۹۰-۱۳۸۹ و ۹۱-۱۳۹۰ است. به گفتهٔ مدیر باشگاه تراکتورسازی این تیم در سال ۱۳۸۹ حدود ۴۸۲ هزار هوادار رسمی داشته که چندین برابر هوادران ثبتشدهٔ رئال مادرید، یکی از باشگاههای پرطرفدار دنیا، است. این باشگاه پیشتر تعداد تماشاگر ثابتی در ورزشگاه و هوادارانی در داخل تبریز داشت؛ اما اکنون هواداری از این تیم به سراسر آذربایجان و برخی شهرهای دیگر ایران رسوخ کردهاست به گونهای که در چندین بازی در چارچوب لیگ برتر استادیومهای استانهای البرز، قزوین، قم و گیلان نیز در برخی بازیها پذیرای هواداران پرتعداد تراکتورسازی بودهاند، مشخصا هواداران تراکتوری پس از راهیابی به لیگ برتر در سال ۸۸ حضور پرشماری در استادیوم آزادی تهران و در برابر سرخابیهای این شهر داشتهاند.
«پرشورها» لقبی است که پس از انتخاب هواداران تراکتورسازی به عنوان «پرشورترین هواداران ایران» در برنامه نود به آنها داده شد و اینک در بیشتر شهرها و محافل ورزشی کشور با این لقب خوانده میشوند. برخی، شیوهٔ تشویق هواداران این باشگاه را با هواداران فوتبال در شرق آسیا مقایسه میکنند.
تونی، سرمربی پرتغالی پیشین این تیم که سابقه بازی و مربیگری در بنفیکا را دارد، در مورد هواداران این باشگاه گفتهاست: «در ۳۴ سال بازی و مربیگری در تیمهای مختلف چنین استقبالی را از یک تیم ندیده بودم. تماشاگران تبریزی در هر بازی و یا سر تمرین طوری در ورزشگاه حضور مییابند که انگار آن روز را برای تیم جشن گرفتهاند. من در بنفیکا هم چنین هواداران پرشوری ندیده بودم.»
«لوئیس میا»، سرمربی اسپانیایی تیم الجزیره امارات نیز که سابقه بازی در باشگاههای رئال مادرید و بارسلونا را دارد، در نشست خبری پس از بازی رفت با تراکتورسازی در لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۱۳، در مورد هواداران تراکتورسازی چنین گفتهاست: «شگفتزده شدم. چنین انتظاری نداشتم. هواداران یار دوازدهم تراکتورسازی بودند. در اسپانیا هم تماشاگران زیادی میآیند؛ اما اینقدر سر و صدا نمیکنند و هیجان ندارند. به خاطر تماشاگران با تعصب به تیم تراکتورسازی تبریک میگویم.»
مسئولان باشگاه تراکتورسازی، شماره پیراهن ۱۲ را به هواداران تراکتورسازی واگذار کردهاند.
تراکتورسازی و مسائل قومیتی
با اینکه تراکتورسازی تنها یک باشگاه ورزشی است، اما امروزه برای هوادران این تیم در ایران جذابیتی فراتر از این دارد و به پدیدهای اجتماعی و ناسیونالیستی بدل شدهاست؛ درصد بالایی از طرفداران، چندان به بازی فوتبال و نتایجاش کار ندارند و به دنبال یک تجمع بیخطر هستند تا وجود خود را ابراز کنند، بگونهای که برخی از هواداران تراکتورسازی رابطه خود و آذربایجان را با باشگاه فوتبال بارسلونا و کاتالونیا مقایسه میکنند؛ عدهای این مقایسه را منتسب به گروهای تجزیه طلب و پان ترک میداند. حمیدرضا صدر در این باره میگوید: «اتفاق خوبی که شاهد آن هستیم، شور و هیجانی است که طرفداران تیم تراکتور سازی تبریز نسبت به تیم شهر خودشان نشان میدهند. این وسط فقط فوتبال نیست که این میزان از علاقه را برانگیختهاست. مسائل قومی و زبانی باعث به وجود آمدن نوعی دوستی بین هواداران و باشگاه تراکتورسازی شده که به زعم من رخداد خوشایندی برای فوتبال ایران است.»
علاوه بر این، بازیهای این تیم به طور ضمنی صحنه استفاده برخی از گروههای قوم گرا و پانترک شده است.این حرکات عمدتاً شامل سردادن شعارها و بردن پارچه نوشتههایی قوم گرایانه بوده و در مواقعی هم مضامینی در حمایت از کشورهای ترکیه و جمهوری آذربایجان داشته است، این رویکردها در مواردی از طرف محافل ورزشی، سیاسی و بخشی از خود مردم آذربایجان مورد انتقاد قرار گرفته اند، این موضوع نمودهای سیاسی هم داشته و در میان مسئولان سیاسی حکومت ایران حساسیت ایجاد کردهاست. حتی شماری از هواداران تراکتورسازی در مقاطعی، شعار «خلیج عربی» سر دادهاند. واکنشهای حکومت به اینگونه مسائل در میان هواداران تراکتورسازی، به دستگیری،درگیری میان ماموران امنیتی و شعاردهندگان، جمع برخی پارچهنوشتهها از ورشگاه و برخی پوسترهای تراکتورسازی از چاپخانهها انجامیدهاست.
زنان هوادار تراکتورسازی
در دیدار دو تیم تراکتورسازی و پرسپولیس، از دور برگشت رقابتهای لیگ نهم، تعدادی از بانوان تبریزی، با حضور در استادیوم، خواهان ورود به ورزشگاه جهت تماشای بازی شدند. این هواداران، با مشاهده جلوگیری نیروهای امنیتی از ورود آنها به ورزشگاه، با رفتن به تپههای مشرف به زمین چمن، به تماشای بازی پرداختند.
تراکتورسازی و دریاچه ارومیه
هواداران این تیم همچنین در طی چند بازی شعارهایی درباره خشک شدن دریاچه ارومیه سر داده و عدهای از آنان با پرچمهای این تیم در ساحل دریاچه حاضر شدهاند.
نمادها و شعارها
تراکتورسازی در بین هوادارانش به «تراختور یا تیراختور» معروف است.«گرگهای سرخ» از دیگر القاب این باشگاه است.«داغلاری سؤکر تیراختور» (به فارسی: با معنی تحت الفظی تراکتور کوهها را می شکافد) یکی از محبوبترین شعارهای دهه ۷۰ در میان هوادارن تراکتورسازی بود.در دوره جدید حضور تیم، شعارهایی مانند «یاشاسین آذربایجان» (به فارسی: زندهباد آذربایجان) و «آذربایجان دیاریمیز، تیراختور افتخاریمیز» (به فارسی: آذربایجان سرزمین ما، تراکتورافتخار ما) استفاده میشوند. هواداران این تیم گاهی در زمان گل خوردن شعار «عيبی يوخ، عيبی يوخ» (به فارسی: عیب نداره) سر میدهند.
ورزشگاه خانگی
تراکتورسازی، تا پیش از سال ۱۳۸۷، بیشتر بازیهای خانگی خود را در ورزشگاه قدیمی تختی تبریز (معروف به باغشمال) برگزار میکرد. ورزشگاه باغشمال با گنجایش ۲۵،۰۰۰ نفر تا پیش از بهرهبرداری از ورزشگاه یادگار امام تبریز، به عنوان ورزشگاه اصلی فوتبال تبریز به حساب میآمد.
باشگاه تراکتورسازی، دارای یک ورزشگاه اختصاصی ۱۰،۰۰۰ نفری به نام ورزشگاه شهید باکری، واقع در کنار کارخانجات تراکتورسازی است. از جمله امکانات این ورزشگاه میتوان به استخر، سونا، سالن بدنسازی، سالن سرپوشیده و چند زمین چمن اشاره کرد.
باشگاه تراکتورسازی، پیش از صعود به لیگ برتر، بازیهای خانگی خود را در لیگ آزادگان ۸۸-۸۷ در این استادیوم برگزار میکرد؛ اما پس از صعود به لیگ برتر، بازیهای خانگی خود را در ورزشگاه یادگار امام تبریز انجام میدهد.
هم اکنون باشگاه تراکتورسازی، بازیهای خانگی رسمی خود را در ورزشگاه یادگار امام تبریز انجام میدهد. این استادیوم، دومین ورزشگاه بزرگ ایران بوده و دقیقا ۶۶٬۸۳۳ صندلی در آن نصب شده است.این ورزشگاه یکی از ۱۴ مکان ورزشی دهکده المپیک تبریز بهشمار میرود.
بلیط فروشی
در تاریخ ورزش ایران، برای نخستین بار طرح استفاده از بلیط الکترونیکی برای تسهیل در خرید بلیط برای هواداران تراکتورسازی، به اجرا درآمد. [۵۸] با این وجود مشکلاتی در اجرای این طرح وجود داشتهاست. [۵۹] تراکتورسازی اولین باشگاه در سطح ایران است که توانسته بلیط فروشی را طبق استاندارد کنفدراسیون فوتبال آسیا بدست بگیرد، گفتنی است بلیط فروشی سایر باشگاهها از طریق هیأت فوتبال استانها انجام میگیرد.
پخش زنده
بازیهای رسمی این باشگاه در لیگ برتر، جام حذفی و لیگ قهرمانان آسیا از شبکه استانی سهند، به طور زنده پخش میشود.امکان مشاهده اینترنتی بازیهای این تیم از طریق وبگاه شبکه سهند نیز وجود دارد. برخی از بازیهای حساس تراکتورسازی از شبکههای دیجیتال ورزش و شما نیز پخش زنده میشوند. افزون بر این بازیهای مهم تراکتورسازی با باشگاههای استقلال، پرسپولیس و سپاهان به صورت زنده از شبکه سراسری سوم سیما، شبکه جهانی جام جم و شبکه جهانی سحر نیز پخش میگردد.
سرود رسمی
تاکنون آهنگها و مارشهای زیادی مربوط به این تیم ساخته و خوانده شدهاست. اما این باشگاه با همکاری صدا و سیمای آذربایجان شرقی در روز ۲۱ خرداد ماه ۱۳۹۱ و طی جشنی که به مناسبت آسیایی شدن تراکتور برگزار شده بود از سرود رسمی این باشگاه که توسط اسفندیار قره باغی اجرا شد، رونمایی کرد.
هماوردان
بازیهای تراکتورسازی در برابر تیمهای پرسپولیس و استقلال تهران پس از صعود مجدد به لیگ برتر در سال ۸۸ پرییننده و حساس بوده اند؛ هواداران تراکتوری حضوری پرشمار در استادیوم آزادی تهران و در برابر سرخابیها و در مواردی بیش از هواداران تیم تهرانی داشتهاند. حاصل کار این تیم در فصول نهم تا یازدهم لیگ برتر و در برابر استقلال، کسب سه تساوی و دو برد و یک باخت بودهاست که دو برد متوالی در لیگهای دهم و یازدهم در استادیوم آزادی به دست آمدهاند. در چارچوب یک بازی از هفته هجدهم لیگ دهم، تراکتورسازی موفق شد با گل کرار جاسم، پرسپولیس را پس از ۱۷ سال شکست دهد. خداداد افشاریان داور میدان، این رقابت را سخت ترین بازی عمرش دانست. کرار، ستاره آن فصل تراکتورسازی در این بازی به دلیل نواخنن سیلی به گوش محسن خانبان کمک داور بازی اخراج شد. اولین برد تراکتور در برابر پرسپولیس و در استادیوم آزادی، در هفته پانزدهم لیگ یازدهم به دست آمدهاست. تراکتورسازی با احتساب بازی برگشت لیگ دهم در هفته هجدهم، پنج برد متوالی شامل یک برد چهار بر یک در هفته سی و دوم در لیگ یازدهم برابر پرسپولیس به دست آورده است.
قهرمانی
لیگ برتر
اولین حضور تراکتورسازی در رقابت های لیگ برتر ایران در سال ۱۳۵۴ بود که بدترین نتیجه را کسب کرد و تیم آخر این رقابتها شد. پس از آن تراکتورسازی در اغلب رقابت های لیگ برتر ایران حضور داشت و جزء یکی از تیم هایی است که در لیگ برتر بیشتر حضور دارد. تراکتورسازی از زمان تاسیس خود تلاش های فراوانی برای کسب جام های قهرمانی کردو این تیم بعد از ۲۳ در لیگ برتر سال ۱۳۷۲ بعد از رقابت تنگاتگ نتوانست نتیجه مطلوب را بدست آورد و به مقام سومی رضایت داد. و بعد آن سال تراکتورسازی چندان در لیگ برتر موفق نبود. بعد از ۴۲ سال از تاسیس این تیم تراکتورسازی برای کسب اولین قهرمانی در لیگ برتر تلاش های فراوانی کرد که با سرمربی گری امیر قلعه نوعی به خاطر بعضی از مشکلات نتوانست قهرمان لیگ برتر ۱۳۹۱ شود و به نائب قهرمانی رضایت داد.سال بعد تراکتورسازی با سرمربی گری تونی اولیویرا باز هم به خاطر بعضی از مشکلات نتوانست به جام قهرمانی در سال ۱۳۹۲ برسد و به نائب قهرمانی رضایت داد.
جام حذفی
تراکتورسازی در اولین دوره جام حذفی تراکتورسازی به فینال رسید، با این وجود ۴ بر ۱ مغلوب ملوان شد. بعد از ۱۸ سال و در سال ۱۳۷۳ تراکتورسازی توانست دوباره به فینال جام حذفی برسد. این تیم مقابل بهمن کرج قرار گرفت، فینال این رقابت به شکل رفت و برگشت انجام شد. در بازی رفت تراکتورسازی ۱ بر صفر بهمن رادر تبریز شکست داد ولی در بازی برگشت با نتیجه ۲ بر صفر مغلوب بهمن شد و از جام باز ماند. در بازی برگشت شبهاتی در مورد اشتباهت عجیب داوری، از جمله مردود اعلام شدن یک گل سالم تراکتورسازی وجود داشتند. سرانجام تراکتورسازی پس از گذشت ۱۹ سال از آخرین حضور خود در فینال جام حذفی در مقابل مس کرمان قرار گرفت و با نتیجه ۱ بر صفر با گل سعید دقیقی به برتری رسید و اولین قهرمانی مهم خود را رقم زد.
ساعت : 5:36 am | نویسنده : admin
|
تراکتور چت |
مطلب قبلی